كتاب«جنة النعيم»و واعظ كجوري - صفحه 210

ساغرى است شكستنى، و صيدى است رستنى، و جامى است نوشيدنى، و جامه اى است پوشيدنى، و پلى است گذشتنى. كسى از اين دام به جُهد
نَجَهد، و از اين قيد به كيد نَرَهد. و زينهار ! پند من پدرانه است گوش دار، بيگانگى مورز كه در دين برادرى، هر كه باشى خواهى مردن و هر آنچه داشته باشى خواهى گذاردن، چگونه سلاطين جهان و ملوك دوران با كمال سلطنت و استيلاء در خانه خاك خفتند، و اعضاء وجودشان پريشان، و خانه قبرشان ويران شد ! تركيب وجودشان كه از حرارت و رطوبت بود فاسد گشت و بريخت، و اركان ابدانشان منزعج و متضعضع يافت. تا كى سخره آزى و بنده نياز، تاكى در زمستان غم تابستان خورى، و در تابستان برگ زمستان سازى ؟ ! آخر مرگت در قفاست ياد آر، منزلت گور است آباد دار، امروز در خوابى باش تا بيدار شوى، امروز مستى باش تا هشيار گردى ۱ .و در موضعى ديگر مى نويسد:
پس اى بيچاره ! به ياد آور آن وقتى كه منادى حق تو را از خانه خاك بخواند براى جزاء كردارت به عرصه رستاخيز براند، آن گاه ببينى خروش از مظلومان برآيد و فرياد از نهاد ظالمان برخيزد، سراپرده عزت در صحراى قدرت زده شود، بساط عظمت گسترده گردد، ترازوى عدل آويخته، صراط راستى كشيده، اقوياء در دست ضعفاء اسير، و فقراء بر امراء امير، مطيع شادان و عاصى گريان، چه نسبها بريده، و چه روى سفيدان روى سياه گرديده، پس از نداء «ايّها الناس الى امر اللّه» مردمان همگى به فزع آيند و از پاى درآيند و مانند مستان ناخورده شراب، افتان و خيزان باشند، زبانها لال، و عضوها باطل شود. و به مفاد «لا يجزى والد

1.همان، ص ۳۰۵ ـ ۳۰۶.

صفحه از 258