كتاب«جنة النعيم»و واعظ كجوري - صفحه 215

(4)ترجمه اشعار مروى از شقيق بلخى

در مدح حضرت موسى بن جعفر عليه السلام اشعارى به عربى نقل كرده ۱
سپس به ترجمه زيبايى از آن پرداخته و مى گويد:
اگر چه اين بنده را فهم شعر و شعورى نيست چه رسد آنكه بتوانم بيتى بگويم يا آنكه استشهاد نمايم، اما در اين مورد به نحو ترجمه آن چه به قلم آمد معانى اين اشعار را نگاشت:

به راه مكه شخصى را بديدمنزار و زرد رنگ و ناتوان بود
به تنهائى بدون توشه مى رفتكه از تنهائيش دل بد گمان بود
خيالم آمد از اهل سؤال استندانستم كه جان كعبه آن بود
چو ما كرديم اندر فيد منزلكه در وى تل سرخى هم عيان بود
به جام آب ريگى چند افكندبياشاميد و شكرش بر زبان بود
مرا زان جام شيرين جرعه اى دادكه گويا شِكّرم در كام جان بود
چو پرسيدم زحالش قائلى گفتامام هفتمين شيعيان بود

1.اشعار چنين است (همان، ص ۲۱۴): قال لمّا حجَجتُ عايَنْتُ شَخصاًشاحِبَ اللّونِ ناحِلَ الجِسمِ أسمَرْ سائراً وَحدهُ وليس معه زادٌ فما زلتُ دائماً أتَفَكَّرْ وَتَوَهّمتُ انه يَسأل الناسَ وَلَمْ أدرِ أنّه الحج الأكبرْ ثُمَّ عاينتُه ونَحنُ نُزُولٌدون فيدٍ مِنَ الكثيبِ الاحمرْ يَضَعُ الرَّملَ فى الاناءِ وَيَشربُهُفَنادَيتُهُ وَعَقلى مُحيَّرْ اسقِنى شربةً فَناوَلَنى مِنهُفَعاينتهُ سَويقاً وَسُكَّرْ فَسَألتُ الحَجيجَ مَن يَكُ هذاقيلَ هذا الامام موسى بن جعفرْ

صفحه از 258