تأملي در چند روايتِ حضرت عبدالعظيم حسني (ع) - صفحه 163

جدال هاى كلامى در موضوع امامت و خلافت موجب آن گشت و در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله چنين جريانى وجود نداشت.
ب) در روايت هر سه خليفه به ترتيب حاكميتشان آورده شده و مصداق سمع و بصر و فواد قرار گرفته است، در حالى كه شايسته آن بود كه دست كم عمر به عنوان قلب معرفى گردد و نه عثمان كه هيچ نقش جدى در تنظيم مسير خلافت نداشت، به عكس عمر كه هم در به خلافت رسيدن ابوبكر نقش داشت و هم در به قدرت رسيدن عثمان طراح قضيه بود و قلب در وجود انسانى، مديريت را بر عهده دارد و نه ديده كه ابزارى در اختيار قلب است.
ج) ترتيب مزبور ـ به ويژه آن كه على عليه السلام در رتبه چهارم و به عنوان مسؤول عنه مطرح شده ـ اين شائبه را در ذهن پرورش مى دهد كه ترتيب خلفا دقيقاً بر پايه ترتيب آيه است و براساس گزارش و تفسير پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى باشد و در واقع جامعه اسلامى آن روز پس از درگذشت پيامبر صلى الله عليه و آله كارى را انجام دادند كه از ازل حكم آن مشخص بود و عملاً هيچ كس نمى توانست اين ترتيب را به هم بزند.
د) جمع شدن سه خليفه آينده در يك روز و چهار خليفه آينده در روز بعد بيشتر به صحنه اى طراحى شده شبيه است كه گويى كارگردانى از قبل آن را برنامه ريزى كرده است. آيا در اين صحنه ديگران هم حضور داشتند؟ چه كسانى بودند؟ چرا هيچ كس از آنان نپرسيد كه ديگر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله در چه موقعيتى هستند؟ طبيعت قضيه اقتضا مى كرد كه ديگران هم از موقعيت خود نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله بپرسند، به ويژه آن كه در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله ابوبكر و عمر و عثمان از اصحاب بسيار شاخص و با امتياز پيامبر صلى الله عليه و آله نبودند و ياران ديگرى نيز وجود داشت كه در چشم پيامبر صلى الله عليه و آله بسيار عزيز بودند.

صفحه از 173