تأملي در چند روايتِ حضرت عبدالعظيم حسني (ع) - صفحه 167

زنى را ديدم كه از پيش و پس گوشت تنش را با قيچى آتشين تكه تكه مى كنند. زنى را ديدم كه دست ها و صورتش مى سوزد و از امعاى خود مى خورد. زنى را ديدم كه سرش چون خنزير و بدنش چون درازگوش است و هزاران هزارگونه عذاب بر او جارى است. زنى را ديدم به شكل سگ كه آتش از پايين تن او وارد مى شد و از دهانش خارج مى گشت و فرشتگان با عمود بر سر و بدنش مى كوبيدند.
فاطمه(س) پرسيد: اى حبيب و نور چشمم! به من بگو كه رفتار و كردار آنان چگونه بود كه خداوند چنين كيفرى بر آنان نهاده است.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: دخترم! آنكه به موى سر آويزان بود، موى سر خود را از مردان نمى پوشانيد. آنكه به زبان آويزان بود شويش را آزار مى داد. آنكه به پستان آويزان بود از رختخواب شوهرش دورى مى گزيد. آنكه به پا آويزان بود، از خانه شويش بدون رخصت بيرون مى رفت و آنكه گوشت تن خويش مى خورد تن خود را براى مردم زينت مى كرد. آنكه دست و پا بسته و ماران و عقربان بر او مسلط بودند، زنى بود كه آلودگى هاى خود را تميز نمى كرد، و نماز را سبك مى شمرد. آنكه گنگ و لال بود از زنا فرزند مى آورد و به گردن شوهر مى انداخت. آنكه گوشت بدن خود را با قيچى مى بريد، خود را در معرض خواست مردان قرار مى داد. آنكه سر و بدنش مى سوخت و از امعاى بدنش مى خورد زنى واسطه بود. آنكه سرش چون خوك و بدنش درازگوش بود، زنى سخن چين و دروغ گو بود. آنكه به صورت سگ بود و آتش بر پسينش وارد مى شد و از دهانش بيرون مى آمد كنيزى نوحه خوان و حسود بود.
آن گاه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: واى بر زنى كه شوهرش را خشمگين سازد و خوشا به

صفحه از 173