3. محمد بن ابى عبدالله كوفى از سهل بن زياد از عبدالعظيم حسنى نقل كرده كه گفت: از على بن محمد عسگرى [امام هادى] شنيدم كه مى فرمود: نوح عليه السلام دويست وپنجاه سال زندگى كرد، روزى در كشتى خوابيده بود كه بادى وزيدن گرفت و شرمگاه او بيرون افتاد. حام و يافث بر او خنديدند و سام آن دو را كنار زد و از خنديدن نهى كرد. سام هرچه او را مى پوشاند، باد دوباره پرده برمى گرفت. نوح عليه السلام بيدار شد و ديد كه حام و يافث مى خندند. پرسيد: جريان چيست؟ سام قصه را گفت. نوح دست به آسمان بلند كرد و نفرين نمود و گفت: خداوند آب مردى حام را دگرگون ساز تا جز سياهان از او به دنيا نيايد. خداوندا، آب مردى يافث را نيز دگرگون ساز. خداوند آب پشت آن دو را دگرگون گردانيد. بنابراين همه سياهان در هرجا كه هستند از فرزندان حام هستند و همه تركان، صقالبه و يأجوج و مأجوج و چينيان در هرجا كه هستند از فرزندان يافث هستند و همه سفيدان غير از آنان از نسل سام.. نوح به حام و يافث گفت: نسل شما دو نفر تا روز رستاخيز بردگان نسل سام قرار داده شد، چون سام به من نيكى كرد و شما دو نفر بدى، و نشان بدى شما بر من براى هميشه در نسل شما هويدا خواهد بود و تا زمانى كه دنيا پابرجاست، نشان نيكى سام در نسل او آشكار خواهد بود. ۱
در اين روايت نكات قابل تأمل چندى وجود دارد كه در پى بدان اشاره مى شود:
الف) در اين روايت صقلاب ها كه همان اسلاوها هستند با چينى ها و ترك ها هم نژاد تصور شده است، در حالى كه بدون ترديد اينان نژادهاى گوناگون هستند و دست كم بين نژاد اسلاو و چين فرق اساسى وجود دارد.
ب) در روايت نژاد سفيد در مقابل نژاد سياه قرار گرفته و منظور اعم از نژاد سفيد، زرد و سرخ است. همه سفيدپوستان به جز چينى ها، اسلاوها، ترك ها و