نسب حضرت عبدالعظيم(ع) و امامزادگان رى - صفحه 199

همه گى منتظر شهادت و مترصد قتل بوديم، تا آن كه روزى ربيع حاجب آمد و گفت: از حضرات علويّه دو نفر كه عاقلند منتخب شوند، تا به حضرت منصور ايشان را ببرم. پس من و حسن بن زيد برخواستم و به نزد منصور خليفه عباسى رفتيم پس روى به من كرد و گفت: توئى كه علم غيب ميدانى؟ من گفتم: لا يعلم الغيب الا اللّه .
گفت: تويى كه خراج مملكت را به نزد تو مى آورند؟ گفتم: خراج هر مملكت از آن امير المؤمنين است.
گفت: آيا مى دانى از براى چه شما را خواستم؟ گفتم: براى چيست؟
گفت: براى آن كه خانه هاى شما را خراب كنم و دلهاى شما را بترسانيم و نخل هاى شما را قطع نمايم و شما را بدين حال با كمال ابتذال نگاهدارم، تا اهل حجاز و عراق مايل به شما نشوند و با شما مراوده ننمايند كه مورث فساد است. امام جعفر صادق عليه السلام مى فرمايد: «گفتم: يا اميرالمؤمنين! سليمان نبى عليه السلام بر عطاهاى خداوند شاكر بود وايّوب عليه السلام بر بلاى آسمانى صابر و يوسف صديق عليه السلام با آن كه مظلوم شد از برادران گذشت نمود و تو از اين نسل مى باشى، شايسته آن است به آن ها تأسّى جويى».
پس، منصور از اين عبارت خرسند گرديد و خندان شد و گفت: اين سخنان را اعاده نما. چون اعاده كردم گفت: «مِثلك فليكُن زعيم القوم» يعنى: مانند تو كسى بايد بزرگ قوم باشد. از شما طالبيّين گذشتم. امّا حديثى كه در زمان گذشته از پدرانت نقل نمودى، اكنون بيان كن.
پس گفتم: حدثني أبي عن آبائه عن علي عليه السلام عن رسول اللّه صِلةُ الرحم تعمر الديّار و تطيل الاعمار و إن كانوا كفّارا.
يعنى: پدرم از پدرانش از حضرت امير مؤمنان از حضرت رسول اللّه صلى الله عليه و آله سلام اللّه عليهم اجمعين روايت كرده: صله رحم شهرها را آباد مى كند و عمرها را دراز مى نمايد اگر چه كفّار باشند.
منصور گفت: مراد من حديث ديگر بود .

صفحه از 232