نسب حضرت عبدالعظيم(ع) و امامزادگان رى - صفحه 216

هجرت و حركت نكرد تا عبد الملك به جهنّم واصل شد و نوبت به هشام بن عبدالملك رسيد و اين سگ بچه هم به طريق پدر رفتار و مشى نمود و در مقام اذيّت اهل آن خانه كه آواره و بيچاره بودند برآمد. حاكم مدينه خالد بن عبد الملك بن حارث از قِبل وى به زيد جسارت ها كرد، ناچار به سوى شام براى تشكى از حاكم ظالم نهضت و حركت كرد و رفتن زيد بن على به سوى شام، نزد هشامِ شوم، تسليم و تفويض او را مى فهماند و احتمال خروج نمى رود.
و در كتاب كفاية الأثر فى النصوص على الأئمّة اثنا عشر از محمّد بن بُكير، مروى است: زمانى كه زيد بن علىّ بن الحسين عليه السلام خواست از مدينه حركت نمايد خدمتش رسيدم، صالح بن بشير نيز در خدمت آن بزرگوار بود، سلام كردم، و عرض نمودم: حديثى بيان فرماييد كه بدون واسطه از پدر بزرگوار خود شنيديد. فرمود: پدرم از پدرش از جدش رسول خدا روايت كرد كه فرمودند: خداوند هر كس را نعمتى داد حمد كند و هر آن رزقش دير رسد، استغفار نمايد و هر آن كه محزون شود لا حول و لا قوّة الاّ باللّه بخواند .
عرض كردم: زياد فرماييد!
فرمود: حضرت صادق عليه السلام مرا خبر داد كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمودند: چهار نفر را من شفاعت مى كنم، كسى كه به ذريّه من اكرام كند و كسى كه حاجات ايشان را برآورد؛ و كسى كه در امور ايشان ساعى باشد؛ و كسى كه به زبان و دل ايشان را دوست دارد.
عرض كردم: زياد فرماييد از آن چه خداوند به شما تفضيل داده است!
فرمود: حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود هر كس ما را دوست دارد با ما محشور مى شود در بهشت با ما است . من تمسك بنا فهو معنا فى الدرجات العلى؛ اى پسر بُكير! خداوند پيغمبر صلى الله عليه و آله را برگزيد و ما را ذريّه او قرار داد و اگر ما نبوديم دنيا و آخرت نبود. اى پسر بُكير از ما خداوند عبادت كرده و شناخته مى شود و ما راهيم به سوى خداوند و از ماست سيّد انبياء صلى الله عليه و آله و سيّد اوصيا عليه السلام و از ماست قائم اين امّت .

صفحه از 232