سوم: نشست علمي با حضور حجج اسلام: طباطبايي، راد و سالارکيا
«نگاه خاورشناسان به شيخ بهايي و نوآوريهاي حديثي شيخ بهايي»، عنوان اين نشست بود. حجة الاسلام حميد رضا سالارکيا، با طرح شبهه «رفتار سنّيگونه شيخ بهايي در سفر به شام و تغيير پيشگفتار تفسيرش ـ که در آن، تفسير را به شاه عبّاس، هديه کرده بود ـ و تقديم آن به سلطان عثماني و سخن منسوب به ايشان که تشيع ظاهرياش، توسّط حاکم صفوي بر او تحميل شده؛ و گر نه خود، سنّي شافعي است»، به نقل از دائرة المعارف ايرانيکا، منتظر پاسخ حجة الاسلام و المسلمين محمد کاظم طباطبايي شد. دبير علمي همايش، در پاسخ، دائرة المعارف ايرانيکا را مرکزي تحت نظر دولت آمريکا و با سياستهاي آن دولت دانست و نويسنده مقاله مربوط به شيخ بهايي در اين دائرة المعارف را مستشرقي يهودي، ساکن اسرائيل دانست و اظهار داشت: درباره مسافرت شيخ بهايي و علّت آن، اطلاعات دقيقي وجود ندارد، اما اين قدر ميدانيم که ايشان، در دوره شيخ الإسلامي در اصفهان مسافرتي طولاني داشته و علاو بر گزاردن حج، به لبنان هم رفته، و طبيعت اين مسافرت، اقتضا ميکرده که وجهه علمي و جايگاه اجتماعي خود در ايران را مخفي کند، امّا نه اين طور که خود را از اهل سنّت معرّفي نمايد. از سوي ديگر، آشنايان با تفسير ميدانند که تفسير شيعي از همان آغاز، رنگ و بوي شيعي دارد و نميشود با تغيير مقدّمه، آن را به عنوان تفسير اهل سنّت، جا زد. البته خاورشناسان، به شيخ بهايي نسبت تصوّف هم دادهاند که اين با حمله شيخ نان و حلوا و موش و گربه به صوفيگري رسمي، سازگار نيست. حتّي شيخ در کتاب موش و گربه، اعلام ميکند که بدون عقل و علم، نميتوان به هدايت و کمال رسيد.
شيخ بهايي، خود محور علوم مختلف است و گستردگي علوم او به حدّي است که فقط ميتوان علاّمه حلّي را با ايشان، مقايسه کرد. جامع الأطراف بودن ايشان، موجب سايه انداختن بعضي ابعاد علمي شيخ بر برخي ابعاد ديگر شد. براي مثال، چون معماري و مهندسي، با زندگي روزمرّه مردم، ارتباط بيشتري دارد، اين جنبه بر جنبه حديثي بهايي، سايه انداخته است. شيخ بهايي، عالمي است نوآور که به شکوفايي علوم در زمينههاي مختلف، کمک کرده است، اما اين بخش از زندگي او، مهجور مانده است.