است.۱ بطن، به تیرهای از یک قبیله عرب هم گفته میشود.۲ به نظر میرسد این تأویل را با توجه به همه اطلاعات موجود این گونه تعریف کنیم، بیراهه نرفتهایم:
۰.تأویل باطنی، آموزههای منتسب به متنها و عبارتهایی از قرآن است، که الفاظ ظهور دلالی، به آنها ندارند.
آقای معرفت، تأویل را نوعی دلالت التزامی کلام میداند و از این رو، جزء مباحث معناشناختی به حساب میآورد.۳ ایشان اولاً تأویل را بطن معنا کرده که با دیگر تعریفها متفاوت است؛ ثانیاً دلالت التزامی کلام را، تأویل دانسته که به نظر میرسد با آنچه در تأویل در جریان است، همخوانی ندارد؛ ثالثاً به این نظر میرسد استاد معرفت، به خاطر حل یک معضل در این گونه تأویلها، یعنی تأویلاتی به قول ایشان، «تأویلات هی تخرصّات» (تأویلهای بافتنی) و «تخرصّات هزیلة لا یمکن زنتها علی مقیاس الاعتبار» (بافتنیهای خندهداری که با هیچ مقیاسی سنجیدنی نیستند) و نمونه آنها را حرفهای ابن عربی معرفی کرده است،۴ کوشیده راه حلی پیدا کند. و در عین حال، وقتی به تأویلات عارفان و وجود برخی اطلاعات در روایات تأویلی برخورده و کثرت آنها هم گویی باعث شده که نتواند خود را از آنها برهاند، آنها را پذیرفته، و استنباطهایی دانسته که صاحبان علم از امامان هدایتگر به دست دادهاند.۵ در این روایتها از دلالت التزامی - که خود ایشان آن را در پاورقی کتابش ذکر کرده۶ - خبری نیست. البته کوشیده نسبتی بین تأویلها و آنچه در روایات آمده، برقرار کند و با تعبیر «المناسبة بین الروایة و الاستنباط» یاد کرده است. گفتنی است که ایشان برخی از تأویلات را هم «تداعی معانی» دانسته، و آن را تفسیر و تأویل ندانسته و گاهی با تعبیرهایی مؤیدانه معنای عرفانی رقیق مستفاد از فحوای آیه و مستنبط از بطن معرفی کرده که صبغه تفسیری و یا بیان مراد آیه ندارند.۷
باورمندان به تأویل باطنی، متن را همانند تن و جان آدمی دانستهاند و راه کشف درون و باطن آن را اندیشه ناب و جان خالص و به دور از هوس معرفی کردهاند. افرادی همانند