از جمله گفته است:
۰.أنّ تأویل کتاب الله تعالی لا یجوز بأدلّة الرأی، و لا تحمل معانیه علی الأهواء؛۱
۰.روا نیست کتاب خدا را به نظر خود تأویل کرد، و معناهای آن را به دلخواه حمل نمود.
4. ملاکی که در آیه هفت سوره آل عمران از «تأویل فتنهانگیزانه» مطرح شده، در همه جا و از جمله در روایتهای منسوب به معصومان، صادق است.
5. پیامبر و اهل بیت علیهم السلام، نقش هدایتی و تربیتی امت را به عهده داشتند، و اساس کار آنان، قرآن بود. آنها، به زبان مردم و در حدّ فهم آنان، سخن میگفتند.۲ آنان به دنبال پیافکندن «فرهنگ لغز و معما و پیچیده سخن گفتن» نبودند. آنان به قول ظریفی، «در صدد نبودند چیستاننامه درست کنند»، و دانش و علم زیاد را در لغزگویی جست و جو نمیکردند. تأویلدانی اهل بیت، به معنای ارائه دقیقترین تأویل از متن در چارچوب فهم عرفی است؛ و نه پیچیده کردن متن. به علاوه، بر حسب گزارشهای تاریخی، ائمه بیشتر در عصر تقیه میزیستهاند. ویژگی عصر تقیه، همراهی و همزبانی با فرهنگ و ادبیات غالب و جریان حاکم است. در چنین دورهای، نمیتوان به گفتمانسازی مستقل روی آورد؛ دورانی که افراد دگراندیش متهماند و حتی برای کارهای روزمره دینی همانند نماز و وضو و تیمم و... باید تقیه کنند. توجیهپذیر نیست در چنین روزگاری، بخش بزرگی از آیههای قرآن، به گونهای تأویل و تفسیر شود که با متن آن سازگاری نداشته باشد. اگر روزگاری است که میتوان سخنان کاملاً متفاوت و خلاف جریان حاکم را بر زبان راند، و تأویلهایی را اظهار کرد که گفتن آنها جرم است؛ چرا نشود خلاف فقه رایج حرف زد و خلاف باورهای عقیدتی متداول سخن راند؟
6. تأویل، ماهیت تبیینی و به دست دادن واقعیت متن را دارد، و از این رو، باید تابع قواعد زبانی خود متن و قابل دفاع زبانی و کلامی و عرفی باشد. این قاعده حتی در باره وحیآشنایان نیز صادق است؛ چه این که آنان نیز متعهد به سخن گفتن با زبان مردماند و به دلیل این که کسی دانش و علم دارد، روا نیست خارج از چارچوبهای زبانی سخنی را به متن نسبت دهد و مایه سردرگمی شود:
۰.تأویل باید با الفاظ قرآن نوعی رابطه زبانشناختی داشته باشد.۳