7. شارح و تبیینگر متن موظف است به خاطر رسالتش در چارچوب متن سخن بگوید و منظور آن را بیان کند، و گر نه هر کسی میتواند ادعایی داشته باشد، و نمیتوان آن را نقد کرد و سره را از ناسره باز شناخت. به قول برخی، اگر باطن را بیربط با ظاهر بدانیم، باعث هرج و مرج و فساد عظیم میشود.۱ از این رو، گفته شده است:
۰.لا تتأول کتاب الله عزوجلّ برأیک. ۲
آری! باید تفصیل متن را از تأویل باطنی جدا کرد. تفصیل متن، در امتداد متن است و ناظر به چگونگی تحقّق آن و از نوع تأویل است. متنی که مجمل است و حاوی تکلیف، برای اجرا شدن باید از اجمال خارج شود، و ناگزیر باید کیفیت آن مشخص گردد. در تفصیل احکام، آنچه اتفاق میافتد، مبتنی بر قواعد ادبی و زبانی و عرفی است.
8. بر اساس قاعده زبانی سیاق، متن نمیتواند خلاف خود معنا بدهد؛ جز با قرینه، و قرینه، جزئی از سیاق است. نظم متن، مقتضی سازگاری درونی است و اقتضای سازگاری درونی، توجه به ظهور است. تأویل - که جزیی از فرایند کشف منظور متن است - نمیتواند با سیاق کلام، ناهمساز باشد. سیاق که ساختاری زبانی و شناخته شده دارد، یکی از راههای ارزیابی و سنجش حدیث است؛ چنان که جوادی آملی در بحث سنجش روایات با قرآن، فراوان به آن استشهاد کرده است.۳ جالب است که قاضی نعمان (۲۸۳-۳۶۳ق) تأویلگرا در نقد نظر کسانی مانند حسن بصری در باره آیه «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»۴ - که آن را عمل قربآور تأویل کردهاند - گفته است:
۰.و هذا من أبعد معنی و أغمض تأویل و ما لیس علیه من ظاهره دلیل.۵
آری تأویل، خارج از قاعده سیاق، در صورتی ممکن است، که کلام، نمادین باشد، و در این صورت، میتواند هیچ نسبت زبانی با متن نداشته باشد. سیاق کلام، چه در آیهها و چه در روایتها، میتواند به پذیرش و عدم پذیرش روایت کمک کند. مثلاً در تأویل آیه «أَنِ اشْکُرْ لی وَ لِوالِدَیک»،۶ آمده که منظور کسانی هستند که از ایشان علم متولد شده و حکمت از آنها