هیچکدام بهصورت مستقیم با تحلیل نمونههای روایی به موضوع این مقاله نپرداختهاند. ویژگی خاص این مقاله، علاوه بر تحلیل موضوع بر پایه روایات، بررسی حجیت داشتن این دستورات حکومتی در زمان حاضر است. در نوشتار پیش رو سعی بر آن است که با بررسی ویژگی دوم پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم و امیر المؤمنین علیه السّلام به تحلیل مصادیقی که به ظاهر بر خلاف حکم تشریعی است پرداخته، ملاکهای شناخت این روایات از احادیث دیگر بیان شود و سپس در مرحله بعد، محدوده دلالت و نفوذ این روایات معین شود. روش این تحقیق مراجعه به متون روایی و استنادات تاریخی در جهت شناخت روایات مربوط به حکم حکومتی است.
ماهیت احکام حکومتی
مراد از احکام حکومتی در این نوشتار همان اوامر و نواهی است که حاکم جامعه برای حفظ نظام اجتماع متولی صدور و اجرای آن است و از آنجا که تا قبل از قرن اخیر به صورت مستقیم به تعریف این واژه پرداخته نشده است،۱ میتوان تعریف و تبیین آن را از تعاریف واژه حکم به دست آورد. صاحب جواهر در تعریف حکم مینویسد:
حکم عبارت است از دستور اجرای یک حکم شرعی یا وضعی یا موضوع آن دو در یک امر خاص از طرف حاکم، نه از جانب خداوند.۲
در این تعریف چند محور اصلی وجود دارد: اول، منشأ صدور حکم و مجری آن حاکم است، نه شارع؛ دوم، دایره شمول حکم که شامل احکام شرعی، وضعی و تعیین موضوع هرکدام از این دو میتواند باشد.
با توجه به تعریف حکم میتوان تعریف علامه طباطبایی را تعریف کاملتری از احکام حکومتی دانست.
علامه طباطبایی در این باره مینویسد:
در سایه قوانین شریعت و رعایت موافقت آنها، ولی امر میتواند یک سلسله تصمیمات مقتضی به حسب مصلحت وقت گرفته، طبق آنها مقرراتی وضع نموده و به موقع اجرا بیاورد. مقررات نامبرده لازم الاجرا و مانند شریعت دارای اعتبار است.۳