1 - 2. عنوان محور
الگوی دوم، معکوسِ روش اول است؛ با این بیان که در این روش اساس کار، فراوانی موضوعات استخراج شده از دل آثار است. به عبارت دیگر، بنای کار در این الگو، رسیدن به نتیجه از اجزا به کلیات است (استقرای از جزء به کل). در این طریق، کلیه آثار شناسایی شده (مأخذشناسی)، بر اساس عناوین و موضوعات خود، دستهبندی (عنوانپژوهی)، و آنگاه با توجه به فراوانی موضوعات در چند دسته تقسیمگذاری (گونهشناسی) و توصیف، نقد و بررسی (تحلیل، روششناسی و آسیبشناسی) میشوند. مراحل کاری در این فرایند از این قرارند:
الف) شناسایی پژوهشهای استشراقی در حدیث شیعه امامیه (مأخذشناسی)،
ب) مطالعه و بررسی دادهها و عنوانپژوهی هر اثر بر اساس محتوا (عنوانپژوهی)،
ج) کدگذاری هر اثر بر اساس فراوانی در عنوانپژوهی (مرحله ب) و نیمنگاهی به عناوین اصلی و فرعی دانشهای حدیثی (گونهشناسی)،
د) برونداد توصیفی - تحلیلی از هر کدام (تحلیل و روششناسی)،
ه) نتیجهگیری نهایی (نقد و آسیبشناسی).
مزیت این الگو نسبت به پیشین، آن است که:
1. پژوهشها را بر اساس فراوانی طبقهبندی کردهایم؛ ضمن این که نیمنگاهی به هندسه دانشهای حدیثی داشته، از آن الگو نیز غفلت نکردهایم. به عبارت روشنتر، ابتدا آثار شناسایی، گردآوری و بررسی میشوند. هر کدام از آنها با توجه به موضوع مطالعه شده در آن عنواندهی میشود. سپس عناوین استخراج شده با توجه به فراوانی آنها و نگاهی به عناوین اصلی و فرعی در شاخههای حدیثپژوهی (مورد نظرِ حدیثپژوهان قدیم و جدید شیعه و سنی، که در ادامه به صورت مختصر به آن اشاره خواهیم داشت) ذیل عناوینی کدگذاری میشوند.
2. بر خلاف الگو اول - که گونهشناسی به معنای واقعی صورت نگرفته بود - در این روش، این امر به صورت خوب و دقیقی انجام میشود. از این رو، در برشماری مراحل آن، مرحله «عنوانپژوهی» نیز گنجانده شده است.
3. برتری دیگر آن، برطرف کردن معضلِ همپوشانی در دستهبندی آثار است: یکی از مواردی که در پژوهشها بسیار مشاهده شده، و به نظر نقص در آنها است، این است که برای نمونه در مورد برخی آثار، اگر اثری را در یکی از شاخههای حدیثی گنجاندهاند، از جهتی دیگر