71
فصلنامه علمی - پژوهشی علوم حدیث شماره78

۰.و من کلام له علیه السّلام قاله للأشعث بن قیس و هو علی منبر الکوفة یخطب، فمضی فی بعض کلامه شی‏ء اعترضه الأشعث فیه.۱

با توجه به آنچه گفتیم، واژه «اعترضه» در اینجا نمی‌تواند به معنای اعتراض فارسی و خرده‌گیری باشد؛ به ویژه این که با حرف «علی» متعدی نشده است، بلکه به معنای «قطع کردن کلام» است. اشعث سخن حضرت را قطع کرد و به اصطلاح، وسط حرف ایشان پرید. در ترجمه‌های نهج البلاغه این فقره چنین گزارش شده است:

آیتی: در سخن او عبارتی بود که اشعث بر آن اعتراض کرد و گفت:...

انصاریان: در ضمن گفتارش مطلبی عنوان کرد که اشعث بر آن حضرت اعتراض نموده، گفت:...

دشتی: اشعث بن قیس به یکی از مطالب آن اعتراض کرد.

شهیدی: در سخن او جمله‏ای آمد، اشعث بر او خرده گرفت.

فیض الاسلام: در ضمن بیاناتش سخنی فرمود که اشعث بر آن جناب اعتراض کرد.

دین پرور: اشعث بن قیس بر کلام حضرت، به اعتراض عرضه داشت:...

مکارم: اشعث بن قیس به امام اعتراض کرد که ای امیر مؤمنان...

انصاری: در اثناء سخن برخورد به موضعی شدند که اشعث از روی اعتراض به آن حضرت گفت:...

استاد ولی: اشعث اعتراض نموده، گفت:...

بهشتی و فارسی اشعث بن قیس از پای منبر فریاد زد:...

چنان که می‌بینیم، در همه ترجمه‌ها معنای فارسی اعتراض، و خرده‌گیری و فریاد به ذهن مترجمان تبادر کرده و هیچ‌کدام معنای صحیح واژه را باز نتابانده‌اند.

نمونه دیگر، صورت اسمی همین واژه (اعتراض) است:

۰.فَمُنِی النَّاسُ لَعَمْرُ اللّهِ بِخَبْط وَ شِماس وَ تَلَوُّن وَ اعْتِراض.۲

در اینجا هم برخی مترجمان دچار فارسی‌زدگی شده‌اند.

دشتی: سوگند به خدا مردم در حکومت دومی، در ناراحتی و رنج مهمّی گرفتار آمده بودند، و دچار دورویی‌ها و اعتراض‌ها شدند.

1.. نهج البلاغه. خطبه ۱۹.

2.. همان، خطبه ۳.


فصلنامه علمی - پژوهشی علوم حدیث شماره78
70

اولیایی، انصاری، و دین پرور آن را «گردش» - که همان معنای رفت و آمد را می‌رساند و پذیرفتنی است - ترجمه کرده‌اند؛ اما در مقابل این دو گروه، دسته سومی (علامه جعفری، دشتی، ارفع، آقا میرزایی، زمانی، مبشری، مکارم، خراسانی، و شهیدی) وجود دارد که در برگردان این مفهوم از واژگان «اختلاف» و «رنگارنگی» استفاده کرده‌اند و همچنان که می‌بینیم، معنای فارسی اختلاف به ذهن آنان متبادر شده است.

اعتراض/ اِعتَرَضَ

واژه «اِعتَرَضَ» - که دارای تبار عربی و از ریشه «عَ رَ ضَ» است - در فارسی به معنای نکته گرفتن، رو به روی کسی ایستادگی کردن، خرده‌گیری و ایراد گرفتن است.۱

در باره معنای عربی آن در فرهنگ‌های عربی چنین آمده است: سِرْتُ (فَعَرَضَ‏) لی فِی الطَّرِیقِ (عَارِضٌ‏)؛ یعنی در برابر من کوه یا چیز دیگری قرار گرفت که مانع پیشروی بود. (اعْتَرضَ‏) نیز به همین معنا است.۲ اعترض فی الأمر فلان، إذا أدخل نفسه فیه‏۳ اعْتَرَضَ‏ الشی‏ءُ فی حلقه: وقف فیه‏ بِالْعَرْض... اعترض‏ الفرس فی رسنه یعنی اسب توسنی کرد. همچنین «عُرْض‏ الحائط» سینه دیوار، و «عُرْضُ‏ النهر» وسط آن است. «الخشبة المعترضة» چوبی است که در وسط نهر آب می‌نهند و آب را با آن می‌بندند. اعْتِراض‏ همچنین به معنای شغب‏ و هرج و مرج نیز آمده است.۴ صاحب النهایه «اعتراض» را در حدیث: «لا جلب و لا جنب و لا اعْتِرَاض‏»، به معنای رعایت نکردن نوبت و از عرض وارد گله اسبان شدن دانسته است:

۰.هو أن یعْتَرِضَ رجل بفرسه فی السّباق فیدخل مع الخیل.

همچنان که از استعمالات گوناگون این کلمه می‌بینیم، معنای پایه در اعتراض عبارت است از عارض شدن، وارد وسط چیزی شدن و قطع کردن یک جریان پیش‌رونده؛ مثلاً چوب وسط نهر را معترضه گویند. جمله معترضه هم در واقع جمله‌ای است که در وسط جمله دیگر آمده و جریان پیش‌رونده جمله اول را قطع کرده است.

با این مقدمه، در خطبه 19 نهج البلاغه تأمل کنیم:

1.. فرهنگ فارسی عمید، ماده «اعتراض».

2.. المصباح المنیر، ج‏۲، ص۴۰۳.

3.. مقاییس اللغه، ج۴، ص۲۷۲.

4..کتاب العین، ج۱، ص۲۷۳.

  • نام منبع :
    فصلنامه علمی - پژوهشی علوم حدیث شماره78
    تاريخ انتشار :
    1394
تعداد بازدید : 13344
صفحه از 186
پرینت  ارسال به