75
فصلنامه علمی - پژوهشی علوم حدیث شماره78

است از: احمدزاده، ارفع، آقا میرزایی، آیتی، دشتی، شهیدی، فارسی، دین پرور، خراسانی، انصاریان، اولیایی، بهشتی، انصاری، علامه جعفری و اردبیلی.

مراجعه به تاریخ و عرف و محاسبه عقلانی نیز مؤید این معنا است؛ زیرا همواره در شهرها و روستاها، شخص بزرگ یا کدخدایی وجود داشته که هنگام استقبال یا بدرقه‌ شخصیت‌ها به نمایندگی از مردم فرستاده می‌شد. در زمان کنونی نیز برای استقبال از یک مقام عالی‌رتبه، مقام هم‌شأن به استقبال می‌رود. مردم انبار هم برای استقبال امام، قاعدتاً از دهقانان یا کشاورزان خود استفاده نکرده‌اند، بلکه بزرگان شهر به استقبال رفته‌اند. بنا بر این، در ترجمه دهاقین معنی بزرگان یا کدخدایان صحیح است.

ذلیل

در فارسی به معنای خوار، پست، فرومایه و زبون است.۱ در عربی نیز اصل معنایی این ریشه، به گفته صاحب مقاییس، خضوع است.۲ با این حال، در عربی، از دیوار، خانه، یا تیر کوتاه با تعبیر«ذلیل» یاد می‌شود:

۰.یقال: حائط ذَلِیل‏ أَی قصیر. و بیت‏ ذَلِیلٌ‏ إِذا کان قریب السَّمْک من الأَرض. و رمح‏ ذَلِیل‏ أَی قصیر ۳

در این فقره از نهج البلاغه نیز «ذلیل» به همین معنا است:

۰.اِعْلَمُوا عِبادَاللّهِ، اَنَّ التَّقْوی دارُ حِصْن عَزیز، وَ الْفُجُورَ دارُ حِصْن ذَلیل، لا یمْنَعُ اَهْلَهُ، وَ لا یحْرِزُ مَنْ لَجَاَ اِلَیهِ.۴

در این فقره حضرت می‌فرماید: خانه گناه، خانه‌ای با دیوار کوتاه است که اهل خانه را از گزند ایمن نمی‌دارد و پناهندگان را حفظ نمی‌کند. این واژه در هیچ‌یک از ترجمه‌های موجود، به درستی ترجمه نشده و معادل «کوتاه» نیامده است، بلکه معادل‌هایی چون: «پست» (انصاریان و علامه جعفری)، «خوار» (انصاری، احمدزاده، اولیایی، بهشتی، مبشری، فارسی، اردبیلی، دشتی و فیض الاسلام)، «سست و ذلیل» (ارفع، زمانی و مکارم)، «خوار و بی‌بنیان» (آقا میرزایی، آیتی و شهیدی)، «سست و نااستوار» (استادولی)، «سست» (معادیخواه و دین پرور) و «خوار و پست» (خراسانی) آمده است. روشن است که معادل‌هایی

1.. فرهنگ فارسی عمید، ص۶۷۸.

2.. معجم المقاییس اللغة، ج۲، ص۳۴۵.

3.. لسان العرب، ج۱۱، ص۲۵۹.

4.. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۷.


فصلنامه علمی - پژوهشی علوم حدیث شماره78
74

می‌شود. واژه «دهاقین» دو بار در نهج البلاغه به‌کار رفته است (نامه 19 و حکمت 37).

دهقان مأخوذ از واژه پهلوی dehgan یا dahigan، و از دو جزء «ده» و «گان» (پسوند اتصاف و دارندگی) ساخته شده است. بنا بر این، معنای اصلی و تحت الفظی آن «منسوب به ده» است.۱ علاوه بر معنای پیش گفته، دهقان در فارسی کهن معانی دیگری نیز داشته که عبارت‌اند از: ایرانی، راوی اخبار و روایات ایرانی، موبد و زرتشتی، کشاورز.۲

این واژه در حوزه زبان فارسی و در گذر زمان دست‌خوش تطور معنایی شده، تا جایی‌که امروزه در فارسی، آنچه پیش از هر معنای دیگری از این واژه به ذهن متبادر می‌شود، رعیت، برزگر و کشاورز است.

اما در متون عربی سده‌های نخست اسلامی، این واژه در معنای قدیم آن (کدخدا، مرزبان، رئیس و صاحب ده و...) به‌ کار می‌رفته و منظور از آن رعیت و کشاورز نبوده است. از این رو لغت‌شناسان عرب در معنای واژه دهقان آورده‌اند:

رئیس کشاورزان عجم، رییس اقلیم، صاحب و بزرگ ده، تاجر، و کسی که در تصرف امور قوی است.۳

بر این اساس، واژه «دهاقین» در نهج البلاغه نمی‌تواند به معنای رعیت جزء و کشاورز ساده باشد و ترجمه این واژه به کشاورز و مانند آن نتیجه بی‌توجهی به تطور معنایی واژه، و خلط معنای امروزین فارسی با معنای اصیل و کهنِ واژه است؛ برای نمونه، معادل‌های این واژه را در ترجمه‌های نهج البلاغه مرور می‌کنیم:

۰.وَ قالَ علیه السّلام، وَ قَدْ لَقِیهُ عِنْدَ مَسیرِهِ اِلَی الشّامِ دَهاقین الاَنْبارِ فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَینَ یدَیهِ.۴

این واژه را احمدزاده، ارفع، آقا میرزایی، آیتی، دشتی، شهیدی، فارسی، دین پرور و خراسانی «دهقانان»، و آقایان انصاریان، اولیایی، بهشتی و انصاری «کشاورزان» ترجمه کرده‌اند. علامه جعفری معادل «روستاییان» و معادیخواه «مالکان» را برگزیده است. فیض الاسلام، استاد ولی، مبشری و مکارم تعبیر «کدخدایان» را ترجیح داده‌اند، و سرانجام اردبیلی آن را «دهاقین» و زمانی «بزرگان» گزارش کرده است. بنا بر این، ترجمه‌های آسیب‌مند عبارت

1.. «دهقان»، ص۱۴۸.

2.. «پیشۀ دهقان در ادب فارسی».

3.. مجمع البحرین، ج۶، ص۲۵۰؛ تاج العروس من جواهر القاموس.

4.. نهج البلاغه، حکمت ۳۷.

  • نام منبع :
    فصلنامه علمی - پژوهشی علوم حدیث شماره78
    تاريخ انتشار :
    1394
تعداد بازدید : 13319
صفحه از 186
پرینت  ارسال به