ندانستهاند؛ بدون تفصیل بین عالم به معنا و غیر عالم.۱ حتی از مالک نقل شده است که تبدیل «باء» به «تاء» در مثل «بِاللَّهِ» و «تَاللَّهِ» را مجاز نمیداند.۲
مستند اهل سنت در جواز، روایت نبوی صلّی الله علیه وآله وسلّم است که:
۰.إِذَا لَمْ تُحِلُّوا حَرَامًا، وَ لَمْ تُحَرِّمُوا حَلالاً، وَ أَصَبْتُمُ الْمَعْنَی، فَلا بَأْسَ.۳
و مستند شیعه نیز روایت «إِذَا أَصَبْتَ الصُّلْبَ مِنْهُ فَلا بَأْسَ إِنَّمَا هُوَ بِمَنْزِلَةِ تَعَالَ وَ هَلُمَّ وَ اقْعُدْ وَ اجْلِسْ»۴ و روایت «إِذَا أَصَبْتَ الْمَعْنَی فَلا بَأْسَ»۵ و روایت «إِنْ کُنْتَ تُرِیدُ مَعَانِیَهُ فَلا بَأْسَ»۶ است.
مجوزین نقل به معنا چند شرط را برای تجویز نقل به معنا دارند که همگی با بیانات مختلفی که دارند، همان یک شرط اصلی، یعنی یقین به «انتقال کامل معنا در عبارات جدید» را تفصیل دادهاند:
1. ناقل، عالم به معنای حقیقی الفاظ بوده و قرائن دال بر خلاف آن را بداند.۷ و دقایق روش خطاب از عام و خاص و اظهر و ظاهر و... را بداند۸ و معانی الفاظ و میزان تفاوت آنها را بشناسد.۹
2. نقل، کمتر از معنای را در بر نگیرد؛ یعنی نقل به گونهای نباشد که خلاف مروی عنه از آن فهم شود؛ مثلاً مطلق را بدون قید یا مجاز را خالی از قرینه ذکر کند.۱۰
3. در خفا و جلا و در وضوح و خفای منتج به محکم یا متشابه شدن، مساوی اصل باشد؛ به این معنا که از آنجا که خطاب شرعی بنا به مصالحی، گاهی با محکمات ادا میشود و گاهی با متشابهات پس این دو نباید خلط شوند.۱۱
باید توجه کرد که در نقل به معنا، طبق نظر قایلین به جواز نیز دو مورد استثنا وجود دارد:
1.. الکفایة، ص۱۹۷.
2.. بیان المختصر، ج۱، ص۷۳۲.
3.. المعجمالکبیر، ج۷، ص۱۰۰
4.. وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۰۵.
5.. همان، ج۲۷، ص۱۰۵.
6.. الکافی، ج۱، ص۵۱.
7.. قوانین الاصول، ج۲،ص ۵۲۲؛ مقباس الهدایه، ج۳، ص۲۴۵؛ الکفایة، ص۱۹۷؛ تدریب الراوی، ج۱، ص۵۳۱.
8.. المستصفی، ج۱، ص۱۳۴.
9.. تدریب الراوی، ج۱، ص۵۳۱.
10.. مقباس الهدایه، ج۳، ص۲۴۶؛ المستصفی، ج۱، ص۱۳۴.
11.. مقباس الهدایه، ج۳، ص۲۴۶؛ الفصول الغرویه، ص۳۰۸ – ۳۰۹؛ قوانینالاصول، ج۲، ص۵۲۲.