حاشيه اي بر مقاله حضرت عبدالعظيم عليه السلام از نگاهي ديگر - صفحه 125

رجل سوء، لم يحزنك ذلك ولو قالوا انّك رجل صالح لم يسرّك ذلك ولكن اعرض نفسك على كتاب اللّه، فان كنت سالكاً سبيله زاهداً في تزهيده راغباً في ترغيبه خائفاً من تخويفه، فاثبت وابشر، فإنّه لا يضرّك ما قيل لك. و ان كنت مبائناً للقرآن، فماذا الّذي يغرّك من نفسك، إنّ المؤمن معنىّ بمجاهدة نفسه ليغلبها على هواها، فمرّة يقيم أودها و يخالف هواها في محبّه اللّه و مرّة تصرعه نفسه، فيتّبع هواها فينعشه اللّه فينتعش و يقيل اللّه عثرته فيتذكّر و يفزع إلى التوبة و المخافة فيزداد بصيرة و معرفة لما زيد فيه من الخوف، و ذلك بأنّ اللّه يقول: إنّ الّذين اتّقوا إذا مسّهم طائف من الشيطان تذكّروا فإذا هم مبصرون؛ ۱
اى جابر، بدان كه تو ولىّ ما نمى شوى تا آن كه اگر همه مردم ديارت بر ضد تو اتفاق كنند و درباره تو بگويند كه تو مرد بدى هستى، اين تو را محزون نسازد و اگر بگويند كه تو فرد شايسته اى هستى، اين هم تو را شاد نسازد؛ (چرا كه سخن مردم را نبايد ملاك بگيرى)، بلكه بايد خويش را بر قرآن عرضه كنى. اگر راه قرآن را مى روى و آنجا كه قرآن دعوت به زهد مى كند زهد مى روزى و در موردى كه ترغيب دارد، تمايل نشان مى دهى و از بيم دهى قرآن بيم مى گيرى، پس ثابت و استوار باش و بشارت باد تو را ؛ چرا كه آنچه درباره تو گفته شده است، آسيبى به تو نمى رساند. و امّا اگر از قرآن جدا افتاده اى، پس اين چه است كه تو را درباره خودت مغرور ساخته است.
مؤمن به جهاد با خويش اهتمام مى ورزد تا بر هواى خويش پيروز گردد. گاه كجى خود را راست مى كند و در راه محبّت خدا با هواى خويش مخالفت مى ورزد و گاه نفس وى، او را به زمين مى زند و او در

1.تحف العقول، باب ما روى عن أبي جعفر الباقر عليه السلام ، ح ۱.

صفحه از 136