و ارجمند اين نوشته، اگر در آن مقاله بنگرند و يا در اشارات اين كوتاه سخن تأمّل فرمايند، در مى يابند كه چگونه و از كجا شخصيت والاى حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام مورد تسالم همه عالمان شيعه است. چرا ميردامادها، مجلسيها، صاحب بن عبادها و ديگران در برابر اين سلاله پاك به زانو افتاده اند و سر تعظيم فرود مى آورند.
گفتنى است نويسنده محترم پذيرفته است كه جلالت قدر، ايمان و تقواى حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام امرى مسلّم شمرده شده است؛ ولى ادلّه را براى اثبات اين جلالت، كافى نمى دانند و اين نشان از انصاف نويسنده محترم در اين مرحله است.
امّا آيا ايشان تنها در مقام اثبات حرف دارند و در مقام ثبوت شبهه نمى كنند، يا آنكه شبهه به مقام ثبوت راه پيدا كرده و ايشان بر اين باور است كه ويژگى، اوجمندى و ارجمندى خاصى در اين راوى بزرگ نيست.
و به بيان ديگر، آيا نويسنده محترم در پى آن است كه تحقيق گسترده تر و جدّى ترى درباره حضرت عبدالعظيم شود تا زواياى وجودى اين شخصيت و ابعاد زندگى اين رادمرد بيشتر شكافته شود يا نظرشان اين است كه گفتار عالمان درباره ايشان اغراق آميز و مبالغه گونه است.
در هر صورت، سخت گيرى ايشان در پذيرش روايات كه مبناى برخى از فقيهان است، باعث شده كه ايشان حتّى روايت عرض دين را نپذيرند و آن را ضعيف بشمرند و در جلالت اين راوى بزرگ تأمل كنند؛ ولى محققان شيعه و اكثريت قريب به اتفاق عالمان و فقيهان شيعه بر اين مبنا نيستند و از نظر آنان عظمت و ارجمندى مقام اين سلاله پيامبر صلى الله عليه و آله تمام است.
هم اكنون نوبت مى رسد به سه روايتى كه در كلام نويسنده آمده و همه مورد مناقشه قرار گرفته، گرچه به هنگام تفصيل سخن تنها دليل مناقشه دو روايت ذكر شده است.
الف) روايت ارجاع امام هادى عليه السلام به حضرت عبدالعظيم عليه السلام