صورت‏شناسى نهج البلاغه - صفحه 83

(العين ، ج 2 ، ص 749) .
ب . عيب گرفتن از چيزى ؛ (مفردات نهج البلاغه ، ج 1 ، ص 495)
ج . كوچك شمردن و تهاوُن (صحاح اللغة ، ج 6 ، ص 2368) .
با توجه به معانى گفته شده به نظر مى رسد كه بهتر است اصل اين واژه را به همان معناى تهاوُن وكوچك شمردن بدانيم و موارد الف و ب را از اسباب اين كوچكى به شمار آوريم.
2 . استشعار : استشعار الطمع؛ يعنى طمع را شِعار خود قرار دادن (شرح ابن ابى الحديد ، مجلّد 9 ، ج 17 ـ 18 ، ص 41) . شِعار ، آن لباسى است كه زير همه لباس ها و چسبيده به تن ، پوشيده مى شود و وجه تسميه آن به خاطر تماسى است كه اين پوشاك ، با موهاى پوست بدن دارد (معجم مقاييس اللغة ، ج 2 ، ص 79) .
مراد حضرت از «استشعار الطمع» ملازم و همراه شدن انسان با آن است (شرح ابن ابى الحديد ، مجلّد 9 ، ج 17 ـ 18 ، ص 41) . حضرت در خطبه 26 مى فرمايد: «استشعَروا الصبرَ فانَّه أدعى إلى النَّصر» ؛ استوارى را شِعار خود سازيد كه به پيروزى ، رساتر است.
3 . الطمع : وقتى سه حرف اين ريشه در كنار هم قرار گيرند ، به اميد و علاقه فراوانى كه در قلب نسبت به يك چيز وجود دارد ، اشاره مى كنند (معجم مقاييس اللغة ، ج 2 ، ص 79) .
اما در اصطلاح ، طمع ـ كه در مقابل قناعت قرار مى گيرد ـ (فى ظلال نهج البلاغة ، ج 4 ، ص 214) عبارت است از انتظار و درخواست نسبت به آن چيزى كه شخص ، شايستگى آن را ندارد يا اين كه او به هيچ وجه در خور آن چيز نيست (منهاج البراعة ، ج 21 ، ص 12) .
4 . الذُّلّ : اين واژه ، اشاره به فروتنى ، خوارى و نرمش دارد و از نظر معنا در مقابل واژه «العِزّ» قرار دارد؛ توضيح آن كه «العِزّ» از «العَزاز» گرفته شده كه آن ، زمينى سخت و سفت و محكم است و در مقابل آن ، واژه «ذِلّ» را داريم كه به آن بخش از زمين گفته مى شود كه در طول مسير ، زير پا قرار مى گيرد و نرم مى شود (معجم مقاييس اللغة ، ج 1 ، ص 440) .

صفحه از 93