كه حدود سيزده قرن از عمر آن مى گذرد ، هنوز در اسلوب عرب به عنوان يك ريشه اصيل تلقى مى شود و قطعات جالبى از آن اقتباس مى گردد و بيان سِحرانگيز آن ، به اسلوب سخنورى ، روح مى بخشد . بيان جالب على عليه السلام ـ كه از شيوه سخنورى جاهليت و بيان سحرانگيز پيامبر صلى الله عليه و آله سرچشمه مى گرفت ـ برخى را بر آن داشته كه درباره سخنانش بگويند: «آن ، فروتر از كلام خدا و فراتر از كلام مخلوق است» (بخشى از زيبايى هاى نهج البلاغه ، ص 20 ـ 21) .
سيد رضى (گردآورنده اين كتاب شريف) كه خود از بزرگان ادب عربى است ، در مقدمه خود بر نهج البلاغه ، در زمينه شيوايى كلام امير المؤمنين على عليه السلام چنين مى گويد:
امير مؤمنان عليه السلام سرچشمه فصاحت است و آبشخور بلاغت. فصاحت خود را به كلام حضرتش آرايد تا به جمال رسد ، و بلاغت در كنار او زايد و به كمال رسد. او بود كه نقاب از چهره سخن كشيد تا مترسّل زيبايى آن را ديد. آيين گفتار را از او وام گرفتند ، و خطيبان بر جاى پايش گام نهادند ، و واعظان از خواندن كلام او نام يافتند. با اين همه ، او گوى از همگان برد و اينان بدو نرسيدند ، او پيش افتاد واينان واپس خزيدند ؛ چه ، در گفتار او رنگى از علم خداست و بويى از گفتار مصطفى صلى الله عليه و آله . و من پذيرفتم كه اين كار را آغاز كنم ؛ چه ، مى دانستم سودى بزرگ در بر دارد و نامى بلند بر اثر ، و اندوخته اى براى روز محشر . و كوشيدم چند كه بتوانم بهاى اين سخن در بازار فصاحت و ديده صرّافان بلاغت ، آشكار كنم و محاسن بسيار و فضيلت هاى بى شمار را كه در آن نهفته است پديدار؛ و نشان دهم كه على عليه السلام در اين ميدان ، يكه تاز [ است ] و از ديگران ، ممتاز ... . كتاب را نهج البلاغه ناميدم ؛ چه درهاى بلاغت را براى بيننده مى گشايد ، و مطلوبش را بدو نزديك مى نمايد. هر چه دانشمند و دانش آموز