جامه ، كهنه مى شوند و چه بسا كسى آنها را از صاحبش غصب كند و يا دزدى ، آنها را بربايد ؛ ولى زيورها و زينت هاى ادب ، ماندگارند و دوام آنها به بقاى جوهره نفس انسان بستگى دارد (شرح ابن ابى الحديد ، مجلّد 9 ، ج 17 ـ 18 ، ص 46) .
نمونه چهارم
وقال عليه السلام : صدر العاقل صندوق سرّه ، والبشاشة حبالة المودّة ، والاحتمال قبر العيوب (نهج البلاغه ، حكمت ششم) .
وروى أنّه قال فى العبارة عن هذا المعنى أيضا: المسألة خِباءُ العُيوبِ ، ومَنْ رَضِىَ عَنْ نَفسِه كَثُرَ السّاخِطُ عَلَيهِ .
و فرمود : سينه خردمند ، صندوق راز اوست ، و گشاده رويى دام [شكار كردن ]دوستى ، و بردبارى گور عيب ها .
[سيد رضى گويد:] و نيز گزارش كرده اند كه امام عليه السلام در بيان همين موضوع فرموده است:
آشتى كردن ، نهان گاه عيب هاست؛ و هر كس از خويشتن ، خوشنود بوَد ، خشم گيرنده بر او ، بسيار شود.
مدرك كلام
به حكمت شماره دو مراجعه شود.
واژه شناسى
1 . الصَّدر : بالاترين نقطه بخش پيشين هر چيز را «صدر» آن گويند (العين ، ج 2 ، ص 974) .
2 . البَشاشَة : واژه بشاشة از باب بَشِشْتُ بَشا و بَشاشَةً است و بر نرمى در درخواست و خوش برخوردى انسان با برادر خود دلالت مى كند (همان ، ص 165) . يا اين كه گفته اند بشاشَة ، برخورد نيك و همراه با لبخندى است كه در طرف مقابل ، ايجاد شادى مى كند (معجم مقاييس اللغة ، ج 1 ، ص 98) .
3 . حِبالَة : ريسمان صيد (تله ، دام و كمند) را گويند. جمع آن حبائل است... [ حضرت ]