در رابطه با خودش فرموده: اليك عنّى فحبلُكَ على غارِبِكِ قد إنْسَلَلْتُ من مخالبكِ وأفْلَتُّ مِنْ حَبائِلِكِ (نهج البلاغه ، نامه 45) ؛ دور شو از من اى دنيا ! از چنگال هاى تو كنار كشيده ام و از دام هاى تو نجات يافته ام (مفردات نهج البلاغه ، ج 1 ، ص 247 ـ 248) .
4 . الإحتمال : احتمال ، به معناى خشم گرفتن است (معجم مقاييس اللغة ، ج 1 ، ص 319) يعنى آن گاه كه بر همراه و همنشينت خشم گرفتى ، ولى صبر كردى و بردبارى ورزيدى ، در حقيقت ، اين بردبارى به عنوان اخلاقى نيكو و پسنديده ، همان چيزى است كه عيب هاى تو را مى پوشاند ، آنچنان كه قبر مرده را در خود فرا مى گيرد (شرح ابن ابى الحديد ، مجلّد 9 ، ج 17 ـ 18 ، ص 48) .
5 . مُسالَمَة : اين واژه به معناى مصالحه و آشتى است (مختار الصحاح ، ص 267) .
6 . خِباء : سر پناهى (يا چادرى) از جنس موى شتر يا پشم است كه بر دو يا سه ستون ، بنا نهاده مى شود و مفرد آن ، «الأخْيَبَة» است (منهاج البراعة ، ج 21 ، ص 18) .
7 . ساخط : سَخِطَ يعنى خشمگين شد و ساخط ، اسم فاعل از آن است (صحاح اللغة ، ج 3 ، ص 1130) .
بلاغت
در مجموع ، چهار استعاره در كلام حضرت به چشم مى آيد (شرح ابن ميثم ، ج 5 ، ص 225) :
1 . حضرت واژه «صندوق» را براى «صَدْر» استعاره آورده اند؛ يعنى چنان كه صندوق ، محتوياتش را حفظ مى كند ، سينه انسان هم قابليت حفظ و نگهدارى دارد.
2 . حضرت در ادامه ، واژه «حَبالة» را براى «بشاشة» استعاره آورده اند؛ يعنى آنچنان كه شكارچى با تور ، پرندگان را شكار مى كند ، انسان هم با بشاش بودن ، مردم را شكار كرده ، به برقرار كردن رابطه دوستى با خود ، علاقه مند مى سازد.
3 . در ادامه سخن ، حضرت استعاره ديگرى را به كار مى برند ، آن جا كه واژه «قبر» را براى «احتمال» استعاره مى آورند ؛ چون همان طور كه قبر ، جنازه مرده را در درون خود مخفى مى دارد ، احتمال هم ، عيب هاى صاحب خود را نزد مردم مى پوشاند.