4 . استعاره ديگرى كه در اين كلام به كار رفته ، استعاره آوردن واژه «خِباء» براى «مسالَمَة» است. در حقيقت ، مسالَمة ، فضيلتى است در وجود انسان كه محبت ديگران را موجب مى شود و سكوت مردم از عيب هاى انسان و چشم پوشى از آنها را به همراه مى آورد .
پيام حكمت
سينه عاقل ، چون خزينه اسرار اوست ، پس او هرگز درِ اين صندوق را نمى گشايد تا در نتيجه آن ، مردم بر درون آن آگاه شوند ، آن چنان كه شخص ثروتمند ، صندوق دارايى هاى خود را از ترس اطلاع مردم ، هرگز نمى گشايد .
در حقيقت ، پوشيده نگه داشتن رازها شيوه انديشه مندان و نخبگان است و در بسيارى از اخبار ، به كتمان سِرّ دستور داده شده است و بسيارى از حكيمان و انسان هاى انديشمند را نيز به اين كار ، سفارش نموده اند ؛ و همان طور كه مى دانيم ، پاره اى نيازها جز با پوشيده داشتن ، برآورده نمى شوند و پراكندن و نشر آنها جز از نادانى و حماقت ، سرچشمه نمى گيرد (توضيح نهج البلاغه ، ج 4 ، ص 273؛ منهاج البراعة ، ج 5 ، ص 18 ؛ فى ظلال نهج البلاغة ، ج 4 ، ص 219) .
در ادامه ، حضرت از گشاده رويى و تأثير آن سخن مى گويد ؛ چرا كه اگر لبخند و تبسّم انسان از قلب او برخيزد ، كاملاً در جان مخاطبان خود نفوذ خواهد كرد ، همچون سخنى كه ريشه در راستى و اخلاص داشته باشد ؛ ولى لبخند همراه مكر و حيله ، همچون سخن گفتن از روى دورويى است كه چون برآيد ، از مرحله شنيدن فراتر نمى رود (فى ظلال نهج البلاغه ، ج 4 ، ص 219 ـ 220) .
اما مسالَمه ، آشتى با مردم است كه شخص ، آنها را با گفتار و نه با رفتار خود به خشم نياورد كه اين ، خود پوششى براى عيب هاست ؛ چرا كه انسان از عيب كسى كه با او سر آشتى و مصالحه دارد ، پرده برنمى دارد ؛ بلكه به آشكارسازى عيب هاى دشمنان خود مى پردازد لذا [بايد گفت] عيب ها هميشه موجودند [و از بين نمى روند] ، بلكه پوشش و سرپوشى از جنس مسالَمه بر آنها كشيده مى شود (توضيح نهج البلاغه ، ج 4 ، ص 273).