است كه مصاديق زمانِ نزول آيه را دربر مى گيرد. اين معنا بويژه در حديثى از امام باقر عليه السلام ، نمايان شده است.
در آن حديث آمده است : «سألت ابا جعفر عليه السلام عن ظهر القرآن و بطنه ، فقال: ظهره الذين نزل فيهم القرآن و بطنه الذين عملوا بأعمالهم يجرى فيهم ما نزل فى أولئك»؛
در حديثى ديگر امام باقر عليه السلام ظهر و بطن را دو روى يك سكه مى دانند : «منهُ ما مَضَى و منهُ مالم يَكُن بعدُ يجرى كما تجرى الشمس والقَمَر» (ج 1 ، ص 10) ؛ (بحار الأنوار ، ج 89 ، ص 61) . بنا بر اين ، يك لفظ يك معناى واحد بيشتر ندارد اما اين معنا در طول زمان بر مصاديق متعددى صدق مى كند .
بر اين اساس مى توان تأويل را اين گونه معنا كرد : تأويل يك آيه ، اراده معناى ديگرى در پوشش معناىِ ظاهر لفظ نيست بلكه برداشت و الهام گيرى از معنايى ديگر ظاهر لفظ است ، زيرا استعمال عرب معنايى را براى يك لفظ تثبيت مى كند ، و برداشتِ معنايى ديگر از اين معناى وضعى ـ اما مرتبط با آن ـ تأويل خواهد بود؛ مانند آن جا كه امام معصوم در آيه « فَلْيَنظُرِ الْاءِنسَـنُ إِلَى طَعَامِهِ » (عبس ، 24) «طعام» را به «علم» تأويل مى كند (ج 1 ، ص 15) .
بنا بر اين ، مى توان از روش الهام گيرى قرآنى ، در تفسير بهره گرفت يعنى از يك آيه به عوالم ديگر و معناهاى ديگر راه برد ، و از جامعه اى كه قرآن در آن نازل شد به جوامعى كه در دوران هاى آينده راه قرآن را مى پويند قدم نهاد ، و همگى را به هم پيوند داد؛ و اين همان سير هميشگى قرآن در طول زمان و زنده بودن آن است (ج 1 ، ص 16) .
ايشان در ذيل آيات 7 ـ 9 سوره آل عمران نيز به بررسى اين موضوعات پرداخته است (ج 5 ، ص 217) ؛ وى در ابتدا در مقام بيان سياق و بستر كلى آيات مى نويسد :
سياق اين آيات ، در مقام بحث از ارزش و اعتبار والاى كتابى است كه بر رسول اكرم صلى الله عليه و آله نازل شده است. اين كتاب در حقيقت تبيين گر همان مفاهيم اساسى است كه در تورات و انجيل وارد شده است. در اين آيات ، مؤمنان از عمق جان از خداوند مى خواهند كه آنها را از لغزيدن در فهم موضوعاتى كه قرآن مطرح كرده است و همچنين عدم فهم