نگاهى به « تفسير من وحى القرآن » علّامه سيد محمد حسين فضل اللّه‏ - صفحه 126

اولين داستان قرآن ، داستان خلقت حضرت آدم عليه السلام ، را از ديدگاه اين تفسير پى مى گيريم .
در يك نگاه كلى نكات زير را به عنوان ويژگى هاى ديدگاه مفسر در بررسى اين داستان مى توان برشمرد:
1 . بررسى اين كه آيا اين داستان واقع نمايى دارد و بيانگر گفتگويى حقيقى است كه در عالم هستى ميان خداوند و ملائكه روى داده است ، يا اين كه روشى است براى بازگويى حقايق عظيم ، ولى در قالبى نمادين و از اسلوب هاى مجازى و غير حقيقى قرآن است؟ پذيرش هر كدام از اين دو ديدگاه لوازمى در پى دارد و در طول تاريخِ تفسير قرآن كريم نيز طرفداران هر ديدگاه ، در تفاسير خود آن را باز گفته اند . ايشان به اصلى مهم در معنا كردن قرآن اشاره مى كنند و آن اين كه روش عقلايى در فهم مفاد هر سخنى از جمله آيات قرآنى حكم مى كند كه ظواهر كلام تا آن گاه كه دليلى عقلى بر خلاف آن نداشته باشيم حجت است و بايد كلام را به همان معناى ظاهرى حمل كرد. از اين رو هر جا قرآن از گفتگويى ميان خدا و مخلوق سخن به ميان آورده است به ناچار بايد آن را خبر از يك واقعيت روى داده در جهان خارج بدانيم و نه روشى نمادين براى بيان حقايق (ج 1 ، ص 224) .
با پذيرش ديدگاه اول در مورد داستان حضرت آدم عليه السلام با سؤالاتى روبرو هستيم از جمله :
آيا خداوند در مقام مشورت با ملائكه بوده است يا قصد اخبار به ملائك را داشته است؟ حالت اول باطل است ، زيرا لازمه اش جهل خداوند است. اگر حالت دوم باشد ، اعتراض ملائكه را چگونه بايد تفسير كرد؟ آيا اعتراض به كار خداست؟ علّامه در مقام پاسخ به اين سؤال مى گويد : اين سخن ملائكه را مى توان سؤالى براى پى بردن به حكمت و راز اين عمل الهى دانست ، زيرا اين موضوع كه خداوند كسى را خليفه كند نكته پيچيده اى است و سؤال ملائكه در برابر آن طبيعى به نظر مى رسد (ج 1 ، ص 225) .
اما ديدگاه دوم يعنى نمادين بودن اين داستان بر آن است كه گفتگوى خداوند با مخلوقات غالبا ريشه در مكلف كردن مخلوقات به يك امر دارد ، و به طور كلى مرتبط با مسئوليت هاى مخلوقات است ؛ اما گفتگو در امور تكوينى ، كه مربوط به آفرينش

صفحه از 134