نگاهى به « تفسير من وحى القرآن » علّامه سيد محمد حسين فضل اللّه‏ - صفحه 127

خداست ، معنا ندارد . از اين رو مى توان هدف از اين گفتگو را تحدّى خداوند براى اظهار عجز ملائكه دانست و چنين مى نمايد كه بر اساس اين ديدگاه ، گفتگوى خداوند با مخلوقات در امور تكوينى نوعى از مجاز است و اهدافى جز اطلاع از نظر آنان دارد (ج 1 ، ص 226) .
ايشان خود معتقد به برداشت دوم (نمادين بودن گفتگو) است ، ولى اين برداشت را از هيچ رو يقينى نمى انگارد زيرا اطلاعات ما به گونه اى نيست كه ما را به يقين به يكى از اين دو نظريه برساند ، بلكه حتى مى توان گفت كه از روايات چنان بر مى آيد كه ديدگاه اول درست است؛ در عين حال ايشان به اين نكته نيز توجه دارند كه : آنچه درباره ديدگاه دوم گفتيم مانع از حمل اين گفتگو به ظاهر آن نيست ، زيرا بسيارى از حقايق عالمِ فرا طبيعت بر ما ناپيداست و ما در بسيارى از زمان ها راهى به پرده برداشتن از آن حقايق نداريم (ج 1 ، ص 226) .
2 . نكته مهم ديگرى كه در تفسير اين داستان از ديدگاه ايشان به چشم مى خورد آن است كه با ديدگاه بى اساس برخى از عارف نمايان ، كه ابليس را موحد حقيقى و شيدايىِ توحيد خدا مى دانند ، به شدت برخورد شده است. اين دسته از صوفيان معتقدند : ابليس از آن جهت بر حضرت آدم عليه السلام سجده نكرد كه حاضر نبود لحظه اى در مقابل غير خدا تعظيم كند (ج 1 ، ص 241) . مفسر ما در مقام پاسخ به اينان مى نويسد : اولاً مسئله ابليس از مسائل حسى نيست كه تجربه ما در كشف جوانب آن موثر و كارا باشد ، بلكه از امور غيبى است كه خدا به انبيايش الهام فرمود ؛ و اگر از سوى خدا بيان نمى شد ما هم از آن بى اطلاع بوديم ؛ از اين رو بايد تفصيل جزئيات اين جريان را هم از متون دينى گرفت و نه از اجتهادات ذوقى (ج 1 ، ص 242) .
با مراجعه به متون دينى نه تنها ابليس را موحّد نمى يابيم بلكه او را رانده شده درگاه خدا و مستكبر و ياغى و گردنكش در برابر او مى بينيم ؛ آن گاه سجده بر آدم با توحيد خدا منافاتى نداشت تا عارف نمايان بگويند كه او از ميان آن دو يكى را برگزيد و از ديگرى تن زد؛ بلكه سجده دقيقاً نشان دهنده عمق ايمان به خداوند و اعتراف به عظمت و حكمت اوست (ج 1 ص ، 243) . ايشان آن گاه كه از شجره ممنوعه بحث مى كند مى نويسد :

صفحه از 134