نگاهى به « تفسير من وحى القرآن » علّامه سيد محمد حسين فضل اللّه‏ - صفحه 131

ج . كاستى ها

در يك بررسى كلى ، در تفسير ايشان ضعف هايى نيز به چشم مى خورد از جمله :
1 . گرچه وجود بُعد تربيتى را از امتيازات تفسير ايشان برشمرديم اما از آن سوى بايد اشاره كرد كه اين بُعد در تفسير ايشان تا بدان اندازه پررنگ است كه ديگر جنبه هاى لازم در تفسير را كاملاً ناپيدا ساخته است. به عنوان نمونه: قرآن به زبان عربى مبين است و يكى از مهم ترين جنبه هاى نفوذ آن زاويه بلاغت و فصاحت و آرايه هاى ادبى بى شماريست كه در تودرتوى آيات و واژگان قرآن به كار رفته است. با اين حال اين جنبه در تفسير ايشان به شدت مورد بى مهرى و كم اعتنايى قرار گرفته است. حقير با وجود آن كه چند مجلّد از تفسير را با تورّق و مطالعه گوشه هايى از آن بررسى كردم اما حتى يك مورد را نيز نيافتم كه ايشان به نكته اى بلاغى يا آرايه اى ادبى هر چند گذرا اشاره نموده باشد ؛ روشن است كه چنين ضعفى را در تفسيرِ چنان كتابى به راحتى نبايد و نمى توان از نظر دور داشت.
2 . در ميدان بررسى واژگان قرآن نيز به ارائه توضيحى كوتاه درباره كلمات قرآنى بسنده كرده است ، اما مى دانيم كه واژگان قرآن هر يك در بسترى از معنا قرار دارند و علاوه بر اين ، خود نيز بار معنايى ويژه اى دارند. بايسته مى نمود كه ايشان لغات را از جنبه هايى چون حقيقى يا مجازى بودن معنا و تفاوت آن معنا با كلمات مترادف و معانى هم خانواده بررسى مى كرد . آن گاه ، تعاريف لغوى ايشان نيز در مواردى دقيق و متناسب با ژرفاى لازم براى يك تفسير نيست. مثلاً در تعريف «النفث» مى نويسد : «شبيهٌ بالنفخ» (ج 24 ، ص 491) ؛ و پيداست كه اين نوع معنا كردن گرچه مفهومى از آيه را به خواننده منتقل مى كند اما كام پژوهشگر را سيراب نمى كند. پژوهشگر مى خواهد بداند ركن معناى «نفث» چيست؟ و تفاوت آن با «نفخ» چيست؟ و عرب آن را چگونه استعمال مى كرده است؟ اما در اين تفسير پاسخ اين پرسش ها و مانند آن يافت نمى شود .
3 . بررسى هاى تفسيرى ايشان نيز گاهى ناتمام است. در تفسير آيات گاه به شبهاتى كه ريشه در روايات مختلف تاريخى درباره آن آيه دارد هيچ اشارتى ديده نمى شود . به عنوان نمونه در تفسير سوره هاى معوذّتين هيچ اشاره اى به اين نكته نشده است كه آيا

صفحه از 134