كسانى كه مورد نفرين پیامبر(ص) قرار گرفتند

پرسش :

چه كسانى مورد نفرين پیامبر(ص) قرار گرفتند؟



پاسخ :

ابو موسى اشعرى

ابو موسى عبد اللّه بن قيس بن سليم اشعرى، از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله واهل يمن بود. وى ، در مكّه اسلام آورد و پيامبر خدا ، او را بر زبيله وعدن از نواحى يمن گُماشت. عمر ، حكومت بصره را به او سپرد و پس از كشته شدن عمر، عثمان ، او را در سِمَتش ابقا كرد ؛ امّا بعد ، عزلش نمود. ابو موسى از بصره به كوفه رفت و در آن جا بود تا آن كه كوفيان ، سعيد بن عاص را بيرون كردند و از عثمان خواستند او را حاكم ايشان گردانَد . عثمان هم او را بر كوفه گماشت و تا كشته شدن عثمان ، در اين مقام بود . سپس على عليه السلام او را بركنار كرد.

در غائله اصحاب جَمَل، ابو موسى ، مردم را از يارى دادن به امام عليه السلام باز مى داشت . لذا امام عليه السلام او را بركنار نمود. ابو موسى در جنگ صِفّين نيز خود را كنار كشيد و به صف كناره گيران از جنگ پيوست ؛ امّا زمانى كه حَكَميت بر امام عليه السلام تحميل شد، ابو موسى نيز [به عنوان حَكَم ]به امام على عليه السلام تحميل گرديد و همه اينها با پافشارى اشعث بن قيس و خزرج و گرفتارى هاى آنان بود. امام عليه السلام مى دانست كه ابوموسى حق را ضايع خواهد كرد. ابو موسى در سال ۴۲ ق، در سن ۶۳ سالگى، مُرد .

ر . ك : رجال الطوسى : ص ۴۲ ش ۲۹۵ ، اُسد الغابة : ج ۳ ص ۳۶۷ ـ ۳۶۸.

اشعث بن قيس و فرزندان او

اشعث بن قيس بن مَعديكَرِب كِنْدى، كنيه اش ابو محمّد و نامش مَعديكَرِب است. وى از بزرگان يمن و از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه بعد از رحلت ايشان ، با مرتد شدن اهل يأمر ، او نيز مرتد شد. ابو بكر ، خواهرش امّ فَروَه را كه يكْ چشم بود ، به همسرى او درآورد و او محمّد را براى اشعث به دنيا آورد .

اشعث ، حاكم آذربايجان بود و امام على عليه السلام او را بركنار كرد. وى در جنگ صِفّين شركت نمود و در پيدايى خوارج ، دست داشت، چنان كه در شعله ور ساختن آتش جنگ نهروان نيز نقش بسيار داشت. او به حدّى درنده خو بود كه امام عليه السلام را تهديد به قتل كرد و امام عليه السلام او را منافق خواند و لعنتش كرد. اشعث در سال چهلم هجرى هلاك شد .

ر . ك : رجال الطوسى : ص ۲۳ ش ۲۲ و ص ۵۷ ش ۴۷۳.

و امّا فرزندان اشعث : روايت شده است كه دو تن از فرزندان اشعث ، از امام صادق عليه السلام اجازه ورود خواستند . امام عليه السلام به آنها اجازه نداد و فرمود: «پيامبر خدا ، عدّه اى را لعنت كرد و اين لعنت در آنان و نسل هايشان تا روز قيامت ، جارى گشت» .

ر . ك : اختيار معرفة الرجال: ص ۴۱۳ ش ۷۷۷.

دختر اشعث بن قيس، جعده ، امام مجتبى عليه السلام را مسموم كرد و فرزندش محمّد ، در ريختن خون امام حسين عليه السلام شريك شد. فرزند ديگرش قيس ، از فرماندهان سپاه عمر بن سعد در كربلا بود. او قطيفه امام حسين عليه السلام را كه از ابريشم بود ، به تاراج بُرد و از آن پس ، او را «قيس قطيفه» مى گفتند .

ر . ك : الكافى : ج ۵ ص ۵۶۹ ح ۵۶ و ج ۸ ص ۱۶۷.

حَكَم بن ابى العاص

ابو مروان حَكَم بن ابى العاص بن اُميّة بن عبد الشّمس اُمَوى ، ابن حَكَم ، عموى عثمان بن عفّان است و در جاهليت ، همسايه پيامبر خدا بود و ايشان را مسخره مى كرد . روزى پيامبر صلى الله عليه و آله مى رفت و حَكَم ، پشت سرِ او حركت مى كرد و شانه هاى خود را تكان مى داد و دست هايش را مى پيچاند و راه رفتن پيامبر خدا را مسخره مى نمود. پيامبر صلى الله عليه و آله با دستش اشاره كرد و فرمود: «پس، همين طور باش!» . از آن پس ، حَكَم به همان حال تكان خوردن شانه ها و پيچاندن دست هايش باقى مانْد. بعدا پيامبر خدا ، او را از مدينه تبعيد كرد . البته براى تبعيد او علّت ديگرى نيز گفته اند . همچنين او را لعنت كرد، و او به طائف رفت .

ر . ك : الخرائج والجرائح : ج ۱ ص ۱۶۸ ح ۲۵۸ ، دلائل النبوّة ، بيهقى : ج ۶ ص ۲۴۰.

سراقة بن مالك

درباره او جز آنچه در متن كتاب آمده ، چيز ديگرى گفته نشده است.

عامر بن طفيل و اَربَد بن رَبيعه

عامر بن طُفَيل بن مالك عامرى، كه در زمان جاهليت ، بزرگِ بنى عامر بود و كافر درگذشت . او هفتاد تن از قاريان صحابى پيامبر خدا را كه ايشان در صفر سال چهارم هجرى به سركردگى مُنذَر بن عمرو به بِئر مَعونه فرستاده بود ، به قتل رساند. همچنين خواست تا پيامبر صلى الله عليه و آله را در مسجد بكُشد . او و اَربَد بن ربيعه به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند ؛ امّا اسلام نياوردند و برگشتند . پيامبر خدا ، هر دو را نفرين كرد .

ر . ك : سعد السعود : ص ۱۹ ، اُسد الغابة : ج ۳ ص ۱۲۷.

عُتيبة بن ابى لهب

عُتيبة بن ابى لَهَب بن عبد المطّلب قُرَشى هاشمى ، پسر عموى پيامبر صلى الله عليه و آله است. پيامبر خدا ، دختر خود رقيّه را به همسرى عتبه درآورد و خواهرش امّ كلثوم را هم به ازدواج عتيبة بن ابى لَهَب درآورد. چون سوره تبّت (لَهَب) نازل شد ، پدر عُتبه و عُتَيبه ، ابو لهب و مادرشان امّ جميل به آنها گفتند : دختران محمّد را طلاق دهيد . آن دو نيز پيش از آن كه با آنها عروسى كنند ، طلاقشان دادند .

غالبا در مورد عُتبه ، اشتباه رُخ مى دهد . لذا برخى گفته اند كه عتبه در روز فتح مكّه ، اسلام آورد و كسى كه پيامبر خدا نفرينش كرد، عتيبه بود. بعضى هم عكسِ اين را گفته اند .

ر . ك : اُسد الغابة : ج ۷ ص ۱۱۴ ش ۶۹۲۱ ، تهذيب الأحكام : ج ۱ ص ۲۴۲.

عمرو بن عاص

ابو عبد اللّه عمرو بن عاص بن وائل بن هاشم بن سعيد، از بنى كعب بن لؤى و مادرش نابغه دختر حرمله بود . او همان كسى است كه قريش او را نزد نجاشى فرستادند تا مسلمانان مهاجر [به حبشه ]را تحويل آنان دهد و نجاشى ، اين كار را نكرد. وى در سال خيبر و بنا به قولى هم در صفر سال هشتم هجرى ، يك سال و چند ماه قبل از فتح مكّه ، مسلمان شد. او از كارگزاران پيامبر خدا در عمّان بود و تا زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله درگذشت ، همچنان در اين مقام بر جاى ماند. وى از سوى ابو بكر به حكومت شام تعيين شد و از طرف عمر بن خطّاب به حكومت فلسطين منصوب شد . عثمان نيز چهار سال او را بر فلسطين گماشت و سپس ، بركنارش كرد. عثمان كه كشته شد، عمرو به معاويه پيوست و از او پشتيبانى نمود. وى در جنگ صِفّين با معاويه شركت كرد و جايگاهش در آن مشهور است. او يكى از دو حَكَم بود. بعدا معاويه او را به مصر فرستاد و در سال ۴۳ ق ، مُرد . زيد بن ارقم ، از پيامبر خدا روايت كرده است كه فرمود: «هرگاه ديديد معاويه و عمرو بن عاص با هم گِرد آمده اند، آن دو را از يكديگر جدا كنيد ؛ زيرا اين دو نفر ، هرگز براى خير گِرد هم نمى آيند» .

ر . ك : رجال الطوسى : ص ۴۳ ش ۳۱۵ ، اُسد الغابة : ج ۴ ص ۱۴۴ ـ ۱۴۷.

كسرا (خسرو)

كسرا ، لقب پادشاهان ايران بوده، چنان كه قيصر (سِزار) ، لقب امپراتوران روم بود. مراد از كسرا در اين حديث ، يزدگرد سوم است . نسبش دانسته نيست. بعضى گفته اند پور شهريار و نواده خسرو پرويز بوده است. او سى و پنجمين پادشاه از سلسله ساسانى بود كه در سال ۶۳۲ م ، بر تخت سلطنت نشست. مادرش زَنگى بود و چون در ميان خاندان سلطنتى ، كسى جز او نبود ، ناچار ، وى را انتخاب كردند. در دوره او مشكلات سختى ايجاد شد . عمر ، در سال چهاردهم هجرى ، سپاهى سى هزار نفره به فرماندهى سعد بن ابى وقّاص براى فتح ايران فرستاد و لشكر يزدگرد ، شكست خورد و گريخت . خودش هم در سال ۳۱ ق ، به دست آسيابانى كشته شد و با مرگ او ، سلسله ساسانى منقرض شد .

مُحَلّم بن جثّامه

يزيد بن قيس بن ربيعه كَنانى ليثى ، از ياران خدا ، و از گروهى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله به سوى اِضم فرستاد . وى با عامر بن اضبط اشجعى، على رغم آن كه به وى تحيّت اسلامى گفت، جنگيد و او را كُشت . گفته شده آيه وارد شده در متن كتاب ، درباره او نازل شده و بنا به قولى درباره شخص ديگرى نازل شده است .

ر . ك : الاستيعاب : ج ۴ ص ۲۴ ، اُسد الغابة : ج ۵ ص ۷۶.

مروان بن حَكَم

مروان بن حَكَم بن ابى العاص، پسر عموى عثمان، در مكّه يا طائف به دنيا آمد . چون زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله پدرش را به طائف تبعيد كرد، او با پدرش بود ، لذا پيامبر خدا را نديد . پيامبر صلى الله عليه و آله درباره پدرش فرمود: «واى بر امّت من از دست كسى كه در پشتِ اين مرد است!» . عثمان ، عموى خود و پسرش را به مدينه باز گرداند و مروان بن حَكَم ، به دخالت در امور خلافت پرداخت. وى در هنگام دفاع از عثمان ، زخم برداشت. او در جنگ هاى جمل و صِفّين با امير مؤمنان جنگيد. وى در سال ۴۲ ق ، حاكم مدينه شد. او همان كسى است كه نگذاشت امام مجتبى عليه السلام در كنار جدّش محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله به خاك سپرده شود. وى پس از يزيد بن معاويه، نُه يا ده ماه بر مسلمانان ، فرمان روايى كرد و در سال ۶۵ ق ، به هلاكت رسيد .

ر . ك : اُسد الغابة : ج ۵ ص ۱۳۹ ش ۴۸۴۸ و ج ۲ ص ۴۹ ش ۱۲۱۷ ، الاستيعاب : ج ۳ ص ۴۴۴ ش ۲۳۹۹.

معاوية بن ابى سفيان

معاوية بن صخر بن حرب بن اميّة بن عبد شمس بن عبد مناف قُرَشى اموى ، مادرش هند ، دختر عُتبة بن ربيعة بن عبد شمس، همان زنِ جگرخوارى است كه جسد حمزه ، عموى پيامبر خدا را به دندان گَزيد . وى ۲۵ سال پيش از هجرت به دنيا آمد و همراه پدرش ابو سفيان ، بارها با پيامبر خدا جنگيد و سرانجام ، در سال فتح مكّه در سال هشتم هجرى ، به همراه پدرش [ابو سفيان] و برادرش يزيد و مادرش [هند] اسلام آوردند. عمر ، او را بر حكومت شام گماشت و همچنان در اين مقام بود تا آن كه عثمان ، كشته شد و او خواهانِ خون وى از امير مؤمنان على عليه السلام شد و با آن ايشان جنگيد و پرچم دشمنى با على عليه السلام را برافراشت و لعنت فرستادن به آن بزرگوار را در ميان مردم ، رواج داد. از پيامبر خدا و امامام معصوم عليهم السلام درباره معاويه و پدرش نكوهش ها و لعنت ها وارد شده است. معاويه ، در ۸۵ سالگى مُرد .

ر . ك : اُسد الغابة : ج ۵ ص ۲۱۱ ش ۴۵۷۷ ، العقد الفريد : ج ۴ ص ۳۳۶.

مُغَيرة بن عاص

از او جز در روايتى كه در كتاب آمده ، در جايى ياد نشده است.

مُلوك چهارگانه

مُلوك چهارگانه ، عبارت اند از : فرزندان مَعديكَرِب بن وليعة بن شُرَحبيل بن معاوية بن حجر. به آنان ، مُلوك گفته اند ، چون هر يك از آنان ، مالك و حاكم وادى اى در يمن بودند . آنان . تصميم گرفتند حجر الأسود را به صنعا بَبرند تا عرب را از حجّ بيت الحرام به آن جا بِكشانند. بدين منظور . ره سپار مكّه شدند. كَنانه با فِهر بن مالك بن نضر ، هم داستان شدند و به رويارويى مُلوك رفتند و با آنان جنگيدند. مُلوك چهارگانه ، همراه اشعث بن قيس به نزد پيامبر خدا رفتند و اسلام آوردند . سپس ، مرتد شدند و در جنگ نجير (دژى است در يمن ، نزديك حَضرَموت)، در ايّام ابو بكر ، در سال شانزدهم هجرى ، كشته شدند .

نوفِل بن خُوَيلِد

نوفل بن خُوَيلِد بن اسد بن عبد العزّى بن قُصَى ، از سرسخت ترين دشمنان پيامبر خدا بود. قريش ، او را بزرگ مى دانستند و او را فرمان مى بُردند . وى در بدر ، شركت كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله او را نفرين كرد كه در متن ، آمده است . او به دستِ على بن ابى طالب عليه السلام در حال شرك ، كشته شد . امام عليه السلام بر نوفل ضربتى زد و پايش را قطع كرد. نوفل گفت: تو را به حقّ خويشاوندى سوگند مى دهم! على عليه السلام فرمود: «خداوند ، هر گونه خويشاوندى نَسَبى و سببى را قطع كرد ، مگر آن كه پيرو محمّد صلى الله عليه و آله باشد» . آن گاه ، ضربتى ديگر ، فرود آورد و نوفل ، جان داد .

ر . ك : المغازى ، واقدى : ص ۱۱۴ ، العثمانية : ص ۳۱۲.

وليد بن عُقْبه

ابو وَهْب وليد بن عُقبة بن ابى مُعيط بن ابى عمرو بن اميّة بن عبد شمس بن عبد مناف ، مصاحبتش با پيامبر صلى الله عليه و آله اندك بود و روايتِ كمى نيز دارد كه خود ، بر فاسق بودن او صراحت دارند . پدرش در جنگ بدر ، اسير و كشته شد .

بر شراب خوردن او گواهى دادند و پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا بر او حد بزنند . او در زمان پيامبر خدا ، با عمرو بن عاص ، شراب خوردند و در حال مستى ، شروع به آوازه خوانى كردند. مراد از «فاسق» در دو جاى قرآن ، اوست . او برادر مادرىِ عثمان بود و در روز فتح مكّه اسلام آورد. پيامبر خدا ، او را براى جمع آورى زكات ، به ميان بنى مُصطَلَق فرستاد و آيه نبأ در همين خصوص ، نازل شد. وى ، كارگزار عثمان در كوفه بود. پس از كشته شدن برادرش عثمان، در جزيره كناره گيرى اختيار كرد و به طرفدارى از هيچ يك از دو گروه ، نجنگيد .

ر . ك : سير أعلام النبلاء : ج ۳ ص ۴۱۶ ش ۶۷ ، الإصابة : ج ۶ ص ۴۸۱ ش ۹۱۶۷.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت