مرکز همایش های علمی و پژوهش های آزاد دارالحدیث، در کنار اشتغال به آماده سازی آثار کنگرۀ بین المللی سیّد مرتضی علم الهدی در راستای مأموریت اصلی خود، موفق به انتشار دو کتاب شعر از مجموعۀ «سیری در قلمرو شعر آیینی» شده است و دو اثر ادبی و تاریخی را نیز در دست انتشار دارد.
مجموعه «شعر توحیدی»، نخستین کتاب از مجموعۀ «سیری در قلمرو شعر آیینی» است که در ۶۵۶ صفحه وزیری و در دوازده بخش، پیشینۀ شعر توحیدی در چهارده سده را به ترتیب تاریخی بررسی کرده و نمونه های گوناگونی را از سرودههای شاعران، ارائه نموده است.
ساحَت موضوعیِ شعر توحیدی ـ که مهمترین و برجسته ترین قطعه از پازل شعر آیینی است ـ بسیار گسترده است و هر یک از سه عنوان اصلی و محوری: «نیایش»، «پرستش» و «ستایش» به لحاظ موضوعی، زیرمجموعه هایی دارند که با توحید ذات ربوبی و معرفت الهی مرتبطند؛ از قبیل: نماز، روزه داری، دعا، شبزنده داری، سحرخیزی، انابه و توبه، اعتکاف، طاعت و بندگی، توکّل، توسّل به حضرات معصومین برای رسیدن به مقام قرب الهی و متّصف شدن به صفات جمالی و جلالی حضرت حق «عزّ إسمه» و دیگر مقولههایی که در این قلمرو موضوعی قرار میگیرند.
در تدوین کتاب « شعر توحیدی»، مؤلف محترم آن، جناب استاد محمّدعلی مجاهدی، نکاتی را در نظر داشتند که از مهمترین آنها موارد زیر است:
۱. تبیین جایگاه شعر توحیدی در زبان فارسی و پیشینۀ مکتوب یازده سده ایِ آن با استناد به منابع متقن تاریخی و ادبی.
۲. رعایت سنت سنَوی و ترتیب تاریخی و تقدّم و تأخّر شاعران به لحاظ زمانی.
۳. ارائۀ توضیحات لازم دربارۀ اصطلاحات، ترکیبات و واژههای دشوار در پاورقی صفحات.
۴. پرهیز از آوردن شعر شعرای دشوارسرا و در اولویت قرار دادن شعرهایی که تقریباً برای عموم قابل استفادهاند.
۵. تدوین مجموعه ای از فاخرترین و نابترین اشعار توحیدی به زبان فارسی برای برطرف کردن خلأ ملموس و محسوسی که از دیرباز در حوزۀ شعر توحیدی احساس میشد، و نیز تلاش در اعتلا بخشیدن به سطح آگاهی مشتاقان شعر و ادب توحیدی، خصوصاً شاعران آیینیسُرای جوان و ذاکران آل الله.
عروج سرخ (مجموعه شعر عاشورایی)
این کتاب که دومین عنوان از مجموعۀ «سیری در قلمرو شعر آیینی» است، از نظر موضوعی در ده بخش تدوین شده و در این تقسیم بندیِ موضوعی، وجه غالبی که بر آثار حاکم بوده، ملاک عمل قرارگرفته است. عناوین این ده بخش عبارتند از:
- بخش اوّل: محرّم، ماه «شور» و «شعور» و «حماسه»؛
- بخش دوم: سفیر عشق، مسلم بن عقیل؛
- بخش سوم: منظومۀ شهادت اصحاب فداکار امام حسین:
۱/۳. حر بن یزید ریاحی، ۲/۳. عبد الرحمن بن عروة، ۳/۳. محمد بن عبدالله بن جعفر، ۴/۳. مسلم بن عوسجه، ۵/۳. حبیب بن مظاهر، ۶/۳. زهیر بن قین، ۷/۳. عمرو بن قرظه، ۸/۳. نافع بن هلال، ۹/۳. اسلم تُرک، ۱۰/۳. عابس بن شبیب شاکری، ۱۱/۳. وهب و امّ وهب؛
- بخش چهارم: حماسهآفرینان بزرگ عاشورا:
۱/۴. در حماسه آفرینی های علمدار کربلا و زینب کبری، ۲/۴. آیینۀ پیامبر، حضرت علی اکبر، ۳/۴. شهید بزرگ عاشورا، حضرت علی اصغر ،۴/۴. دو جانباز بزرگ: حضرت عبدالله الحسن و قاسم بن الحسن؛
- بخش پنجم: خورشید همیشه روشن، امام حسین؛
- بخش ششم: عزّتآفرینی های پردگیان حرم:
۱/۶. حضرت زینب، ۲/۶. حضرت امّ کلثوم، ۳/۶. حضرت سکینه، ۴/۶. حضرت رقیه، ۵/۶. حضرت اُمّ البنین؛
- بخش هفتم. فتنۀ خاکستری؛
- بخش هشتم: اربعین حسینی؛
- بخش نهم: کلیدواژههای عاشورایی: اعتراض، بیداری، رهایی؛
- بخش دهم: رباعیهای عاشورایی.
کتاب عروج سرخ، در ۴۰۸ صفحه وزیری، به زیور طبع آراسته شده است.
در مورد زمینۀ تدوین این دو مجموعه، حضرت آیة الله ریشهری در پیشگفتار این دو کتاب چنین نوشت:
شب یازدهم محرم ۱۴۲۲ق/ ۱۳۸۰ ش، به مجلس عزاداری در بیت مقام معظم رهبری حضرت آیة الله خامنه ای رفته بودم. در آن مجلس، یکی از مداحان مشهور، شعرهایی خواند که رهبری پس از تمام شدن جلسه، ابراز ناخرسندی کرده، به وی تذکر دادند. همان شب، ایشان در محفلی خصوصی نکاتی را دربارۀ شعر آیینی فرمودند؛ از جمله:
- تأثیر ادبیات دینی و آیینی در اندیشه و روح جوانان؛
- اهتمام بیشتر در مضمونگزینی و آهنگ مناسب در مراثی؛
- تبیین هنرمندانۀ اهداف و ارزشهای مطلوب در مکتب اهل بیت؛
- احتراز از اشعار سست و مضامین نامستند و فاقد اعتبار دینی.
پس از آن جلسۀ مغتنم و به یادماندنی، این اندیشه در ذهن من شکل گرفت که در زمینۀ شعر عاشورایی و آیینی، گامی در خور، ضرورت یافته است. از این رو در سوم شهریور ۱۳۸۱، جلسهای در دفتر تولیت آستان حضرت عبدالعظیم، با حضور شماری از شعرای برجستۀ کشور و مداحان اهل بیت برگزار شد. یکی از مهمترین خواسته های شاعران و مداحان در آن جلسه، تدوین منبعی مستند و معتبر در زمینۀ مقاتل و مناقب اهل بیت بود. بحمد الله، با تدوین «دانشنامۀ امام حسین» در پانزده جلد و سپس استخراج بخش مقتل آن با نام «شهادتنامۀ امام حسین» در دو جلد، به همّت محققان و نویسندگان مؤسسۀ علمی – فرهنگی دارالحدیث، دسترسی به منبعی معتبر و جامع ممکن گردید.
پس از آن، جلسه ای در هشتم بهمن ۱۳۹۲ با همان گروه از شاعران و مداحان برگزار شد تا دانشنامۀ مذکور برای حاضران تشریح و معرفی گردد و راه برای غنی سازی اشعار دینی و آیینی، بیش از پیش هموار شود.
این زمینۀ تاریخی سبب شد تا در سال ۱۳۹۳، «واحد شعر آیینی» در مؤسسۀ دارالحدیث راه اندازی شود. مسئولیت این واحد، تدوین و گردآوری اشعار آیینی همسو با آموزه های معتبر دینی و گزارههای مستند تاریخی در حوزههای مختلف است.
بیشک، شعر یکی از مهمترین راهها برای استوارسازی و جاودانگی اندیشههای ناب و معارف الهی است. شعر فاخر میتواند اندیشهای را در گسترۀ جامعه، عمق و عمری طولانی ببخشد یا از آن پاسداری و نگهداری کند تا به زبانهای دیگر نیز ترجمه شود و متفکران جهان را به تأمل وادارد. به کار گرفتن این زبان و ابزار در حوزۀ معارف دین، از اعتقادات و اخلاقیات گرفته تا فقه و تعلیم و تربیت، از گذشتههای دور تا امروز مورد توجه ادیبان مسلمان بوده است؛ اگرچه کمتر شکل و شمایل موضوعی داشته و بیشتر در قالب جُنگ بوده است؛ مگر در حوزۀ عاشورا و فضایل و مناقب یا برخی رشتههای علمی که تا حدّی صورت موضوعی یافته است.
«واحد شعر آیینی» مؤسسۀ علمی ـ فرهنگی دارالحدیث بر آن است که زیر نظر پژوهشگران معارف دینی و نیز کارشناسان ادبیات فارسی، آثاری منظوم و مرتبط با معارف دینی را گرد آورد و به جامعۀ علمی عرضه دارد تا راه گسترش معارف و مکتب اهل بیت هموارتر گردد. از این رو برنامههایی را در دستور کار خود قرار داده است که مهمترین آنها بدین شرح است:
۱. تهیۀ مجموعههای موضوعی در حوزههای معارفی، اخلاق، فضایل و مناقب و مراثی؛
۲. انتخاب و گزینش اشعار فاخر از جهت محتوا و قالب؛
۳. نشان دادن ریشههای معرفتی این اشعار در آموزههای قرآنی و حدیثی.
آیة الله محمّدی ریشهری، در پایان یادداشت خود، ضمن تقدیر از زحمات استاد محمّدعلی مجاهدی، از شاعران متعهد درخواست کرده است که با توجّه به فراهم آمدن منابع معتبر و مستند در حوزۀ مناقب و مقاتل اهلبیت و نیز معارف اعتقادی و اخلاقی آنان، در آفرینشهای ادبی و ذوقی خود، دقت بیشتری مبذول دارند تا پس از این، جامعه بیش از پیش شاهد شعرهایی با محتوای صحیح و مطابق با اصول و فروع اعتقادی باشد.
در دست انتشار
بازنگاشت نقض
سادهسازی و بازنویسی متون کهن فارسی در روزگار ما امری متداول و رایج شده است؛ این کار به انگیزۀ پیوند دادن نسلهای جدید به نسلهای کهن و آشناسازی نسل نو با پیشینۀ فرهنگی انجام میشود.
کتابهایی چون تاریخ وصّاف عبدالله بن فضل شیرازی، تاریخ روضة الصفای محمّد میرخواند (ابن خاوند شاه)، تاریخ جهانگشای عطاملک جوینی و درۀ نادرۀ میرزا مهدی خان منشی استرآبادی، توسط اساتید بزرگ ادبیات فارسی همچون آقایان: دکتر عباس زریاب خویی، دکتر سیّد جعفر شهیدی و دکتر منصور ثروت به انجام رسیده است.
کتاب نقض عبدالجلیل رازی قزوینی که از متون کهن فارسی قرن ششم است، شایستۀ ساده سازی و بازنویسی بود؛ بنا بر این، شورای علمی کنگرۀ بزرگداشت عبد الجلیل رازی، بازنویسی و سادهسازی این کتاب را تصویب کرد و پس از مشاورهها و گفتگوها، جناب استاد دکتر سیّد علی موسوی گرمارودی انجام این مهم را بر عهده گرفت.
اینک زحمات چند سالۀ ایشان، به بار نشسته و در دست آماده سازی برای انتشار است. استاد گرمارودی در بخشی از مقدّمۀ خود بر این کتاب، چنین نوشته است:
بازنويسي يك كتاب، امروز يك «نوع ادبي» يا به تعبير خارجي آن، «ژانر ادبي» شده است. در قديم هم، هر چند نه به گونۀ امروز، امّا به صُورِ مشابه، سابقه داشته است. مثلاً ابان بن عبد الحميد لاحقي،[۱]كليله و دمنه را براي برمكيان به نظم عربي بازنوشته است.[۲]شايد بتوان همۀ كتابهايي را كه زير عنوان «تهذيب» (گاه حتي از سوي خود نويسندگان كتاب اصلي) بازنويسي شدهاند، از همين نوع دانست.
باري، اين كار، براي آسانسازي خوانش كتاب و كاستن از زحمت خواننده است و در واقع بازنگارندۀ كتاب، به جاي خوانندۀ كم فرصتِ امروز، رنج مراجعه به كتب لغت را براي يافتن معادلها و ترجمۀ آيات و اشعار عربي و بازگرداندن متن قديمي به زبان معيارِ روز، به عهده ميگيرد و از زبان شاعر، به اين دسته از خوانندگان مي گويد:
تو رنجه مشو، برون ميا از دَرِ خويش
من خود چو قلم هميدَوَم بر سرِ خويش ... .
در بازنويسي اين كتاب كوشيده ام كه نثر آن را به نثر معيارِ امروزي با اندكي چاشني باستان گرايي برگردانم و حتي المقدور نه هيچ بر معاني عبارات بيفزايم و نه هيچ از آن بکاهم، مگر آن که براي کلمه يا عبارتي، هيچ معناي محصّلي به دست نمی آمد و به اين يقين ميرسيدم که آن کلمه يا عبارت، از قلم نسخه نويس دچار افتادگي و يا تحريف و تصحيف شده است. خوشبختانه اين موارد از شمار انگشتان دو دست تجاوز نکرده است، و خوشبختي بيشتر آن که اين موارد اندک، هيچ لطمه اي به معناي عبارات، وارد نساخته است. مصحّح دانشمند کتاب مرحوم أرموي، به شيوۀ عالمانه، در متن نسخۀ اساس و در حواشي، نسخه بدلها را ذكر فرموده است. کم بودن نسخه هاي کتاب و حذف و اضافه هاي نسخه برداران و نيز افتادگي ها، گاهي موجب تعقيد عبارات و دشواري دريافت منظور اصلي مؤلف شده است. در اين موارد، براي چاره انديشي، دو کار کردم:
۱. دريافت حاقّ معناي عبارتي که مخدوش مي نمود يا تعقيد داشت، از روي عبارات پيش و پسِ آن و توضيح آن با عبارتي طولاني تر از عبارت اصلي.
۲. از ميان نسخه بدلهايي كه محدّث اُرموي در پانويسها آورده بود، آن را برگزيدم كه صحيحتر يا مناسبتر يافتم. بنابراين ميتوانم با ظن قوي عرض كنم كه اين بازنوشته، معناً به انديشه و نظر مؤلف كتاب، نزديكترين است... .
نسخه بدلهايي که در پانويس متن آمده بود و براي خوانندۀ اين بازنگاشت مفيد فايده اي نبود، حذف کردم. حواشي و تعليقات و توضيحات، همه از علّامه اُرموي است. موارد اندکي که من توضيحي داشته ام با نام خودِ من، آمده است تا مسئول درستي و نادرستي آن، خود باشم. تمام آيات و احاديث و مَثَلها و عبارات عربي را بدون استثنا به فارسي ترجمه کردم و متن عربي ِآن را نيز آوردهام. تمام اشعار عربي را نيز ترجمه کردم، مگر آنهايي که يا طولاني بودند و يا براي مقصود مؤلف کتاب جنبۀ تأکيد داشتند و بس... .
تمام تعارفاتِ پس از ذکر نام شاهان و امرا را که مولّف به ملاحظات سياسي روزگارِ خود و بنا به مصلحت شيعيانِ وقت ذکر کرده است، حذف کردم. مثلاً نظير اين دعا که پس از نام طغرل سرسلسلۀ سلجوقي آورده است: «سقاه اللّه رحمته؛ خداوند او را از رحمت خود سيراب گرداناد» يا دربارۀ شاهي ديگر ميگويد: «نَوّر اللّهُ قبرَه؛ خداوند گور او را پرنور كند».
اميد است كوشش ناچيز صاحب اين قلم، مورد رضاي حضرت حق و توجّه حضرت بقيّة الله ـ أرواحنا فداه ـ قرار گيرد و دستاويزي براي بركشيدن اين قلمزن از عرصات غفلت به سرمنزل آشناييها گردد؛ وگرنه به قول سنايي:
اگر بودي كمال اندر نويسائيّ و خوانايي
چرا آن قبلۀ كل، نانويسا بود و ناخوانا؟
اماکن تاریخی ری
ری، یکی از کهن ترین مراکز تمدّنی ایران است که قدمت چندین هزارساله دارد و مردمان آن را قومی متمدّن و هنرور توصیف کردهاند.
ری، در دورۀ اسلامی، از سدۀ سوم و چهارم، دارای یک حوزۀ نسبتاً توانمند علمی بود و شخصیتهایی بزرگ، از شیعه و سنّی را در خود پروراند؛ دانشمندان و اثرآفرینانی همچون: ثقة الاسلام کلینی(م ۳۲۹ ق)، ابن قِبّۀ رازی(ق ۴)، ابن مُسکویه(م ۳۲۱ ـ ۴۲۱ ق)، ابوحاتم رازی(م ۳۲۲ ق)، ابن فارِس رازی(۳۲۹ ـ ۳۹۵ ق)، ابوبکر رازی(۳۲۵ ـ ۳۸۵ ق) و محمّد بن زکریا رازی(م ۳۰۲ ق).
با افول و از رونق افتادن حوزههای علمی بغداد و قم، ری سرآمدِ شهرهای علمی شیعه در آن روزگار شد و قرن پنجم و ششم، دوران اوج بالندگی علمی ری به شمار میآید. در این دورۀ درخشان، عالمانی همچون ابوالفتوح رازی(ق ۶ ق)، صفیالدین رازی(ق ۶ ق)، سدیدالدین حمصی رازی(م ۶۰۰ ق)، شیخ منتجبالدین رازی(۵۰۴ ـ ۵۸۵ ق)، عبدالجلیل رازی(زنده در ۵۶۰ ق)، امام فخر رازی(۵۴۶ ـ ۶۰۶ ق) و قطبالدین رازی(م ۶۹۶ ـ ۷۶۶ ق)، حضوری تأثیرگذار داشتند.
مرقد حضرت عبدالعظیم حسنی در این دیار، یکی از اسباب رونق علمی و معنوی ری از قرن سوم به این سو بوده است. مؤسسۀ علمی ـ فرهنگی دارالحدیث که در پرتو این آستان مقدس شکل گرفت و اکنون یکی از پایگاههای علمی مهم کشور برای نشر معارف اهل بیت است، در تولید کتب دینی و تربیت استادان و فرهیختگان عرصۀ قرآن و حدیث، توفیقات بیشمار داشته و برای قدردانی و ادای دین به این مرقد مطهر و شهر ری، کارنامه ای پر برگ و بار نصیب خود کرده است؛ از جمله برگزاری کنگرۀ جهانی بزرگداشت حضرت عبدالعظیم حسنی، همراه چاپ و نشر سی اثر علمی ، و نیز بزرگداشت عالمان و بزرگان ری، همچون کلینی، ابوالفتوح رازی و عبدالجلیل رازی.
در کنار خدمات و فعالیتهای مذکور، چند سالی است که «واحد ریپژوهی» نیز در مؤسسه، راهاندازی شده است تا پژوهشهای ریشناسی، ارتقا و سامان بیشتری یابند. تولید آثار معتبر و مستند در این زمینه، از دیگر برنامههای این واحد است.
کتاب اماکن تاریخی ری، نخستین اثر از مجموعه ای است که واحد ریپژوهی در نظر دارد تقدیم علاقه مندان به ریشناسی کند. مؤلف کتاب، استاد برجستۀ جغرافیای ایران، جناب آقای دکتر جواد صفی نژاد است که خود از دیار ری است. این کتاب، در ۳۵۲ صفحۀ وزیری، اماکن تاریخی ری را در سه برهۀ زمانی بررسی کرده است. عناوین فصول چهارگانه این کتاب عبارتاند از:
فصل اوّل: کلیات؛
فصل دوم: اماکن تاریخی به جای مانده از ری قبل از اسلام؛
فصل سوم: اماکن تاریخی به جای مانده در ری پس از اسلام تا حملۀ مغول؛
فصل چهارم: اماکن تاریخی باقی مانده از عصر مغول تا زمان کنونی.
[۱]. شاعر و معروف به رقاشي. اهل بصره بود، ولي به بغداد رفت و به برمكيان پيوست. كتابهاي سيرۀ اردشير، سيرۀ انوشيروان، كتاب مزدك، سندبادنامه، الصيام و الاعتكاف از ديگر آثار اوست.
[۲]. حاصل اوقات، مجموعه مقالات دكتر احمد مهدوي دامغاني، به كوشش: سيّد عليمحمّد سجّادي، تهران: سروش، ۱۳۸۱، ص۲۶۱.