طرح پژوهشي علم الحديث - صفحه 52

به دنبال نخواهد داشت .
با اين كه اين بخش از اهميت ويژه برخوردار است ، امّا از جهت تحقيق و پژوهش از بخش هاى ديگر علم حديث عقب تر است . نوشته هاى مستقل و جامع در اين زمينه بسيار اندك است . قواعد و روش هاى فهم حديث را بايد از لابه لاى تعليقه ها ، شرح ها ، مباحث اصولى و استنباط هاى فقهى استخراج كرد . اين قسمت از علم حديث با دانش اصول ، مشتركات فراوان دارد ، موضوعاتى از قبيل تعادل و تراجيح ، ظواهر و مباحث الفاظ از اين دسته اند .
با اين كه بسيارى از مباحث علم اصول در اين قسمت از علم حديث كاربرد دارد ، اما نمى تواند جايگزين بحثى جامع ، منسجم و منطقى در علم حديث در زمينؤ دراية الحديث گردد ، زيرا :
1 ـ مباحث علم اصول عمدتاً در راستاى حل مشكلات فقيه است و فقيه ، تنها در محدودؤ احكام به كاوش و بحث مى پردازد . لذا روايات تفسيرى ، طب و بهداشت ، آداب و رسوم ، اخلاقيات ، معارف و . . . مورد نظر فقيه نبوده اند و علم اصول هم به حل مشكلات اين بخش از روايات نپرداخته است .
2 ـ برخى مباحث موثّر در فهم حديث ، جايگاهى در علم اصول نداشته و ندارد ؛ از قبيل : نقل به معنا ، تقيه ، تعارض حديث با عقل و علوم تجربى و . . . .
البته اين عنوان ها مى تواند جايگاهى منطقى در علم اصول داشته باشد ، اما آنچه اكنون وارث آنيم ، چنين نيست .
با توجه به اين دو نكته ضرورت پرداختن مستقل به مباحث «فقه الحديث» ، قابل انكار نيست .
همان گونه كه اشارت رفت ، براى تدوين مجموعه اى عميق در اين زمينه ، علم اصول ، فقه و تعليقه ها و شرح هاى انديشمندان بر كتب حديث و روايت ، بهترين مرجع و منبع هستند .

صفحه از 71