حدیث
  
  
    علل الشرائع : حدّثنا محمّد بن موسى بن المتوكل رحمه اللَّه عليه ، قال : حدّثنا علىّ بن الحسين السعد آبادى ، عن أحمد بن أبى عبد اللَّه ، عن عبد العظيم بن عبد اللَّه الحسنى ، عن سليمان بن سفيان ، عن صباح الحذّاء ، عن يعقوب بن شعيب ، قال :
  
  
    قالَ لى أبو عَبدِ اللَّهِ عليه السلام : مَن أشَدُّ النّاسِ عَلَيكُم ؟ فَقُلتُ : كُلُّ النّاسِ !
  
  
    فَأعادَها عَلَىَّ . فَقُلتُ : كُلُّ النّاسِ! فَقالَ : أتَدرى لِمَ ذاكَ ؟ قُلتُ : لا أدرى !
  
  
    قالَ : إنَّ إبليسَ دَعاهمُ فَأَجابوه وأَمَرَهُم فَاَطاعوه ، ودَعاكُم فَلَم تُجيبوا وأَمَرَكُم فَلَم تُطيعوا ، فَأَغرى بِكُمُ النّاسَ .
    [۱]
  
  
    ترجمه
  
  حضرت عبد العظيم عليه السلام - به سند خود - : يعقوب بن شعيب گفت: امام صادق عليه السلام به من فرمود : «دشمنترين مردم نسبت به شما چه كسانى هستند؟».
  گفتم : همه مردم !
  امام عليه السلام اين سخن را تكرار كرد .
  گفتم : همه مردم !
  فرمود : «مىدانى چرا با شما دشمنى مىكنند؟» .
  گفتم: نمىدانم.
  فرمود : «علّتش اين است كه شيطان، آنها را دعوت كرد و آنها اجابتش كردند و به آنها دستور داد و آنها اطاعتش كردند ؛ ولى شما را دعوت كرد و شما اجابتش نكرديد و به شما دستور داد و شما اطاعتش نكرديد . به همين دليل، آنها را بر ضدّ شما برانگيخت» .
  
    شرح
  
  براى توضيح اين حكمت، نكات زير قابل توجّه است :
  ۱ . اين روايت به روشنى نشان مىدهد كه حتّى در دوران امامت امام صادق عليه السلام كه دوران شكوفايى مكتب تشيّع بوده ، توده مسلمانان ، با پيروان اهل بيت عليهم السلام برخورد خوبى نداشتهاند و در واقع، آنها در جامعه اسلامى غريب بودهاند ، و اين رويداد ، به معناى غربت اسلام ناب در جامعه اسلامى است .
  ۲ . غربت اسلام ناب در جامعه اسلامى ، پديدهاى است كه طبق احاديث شيعه و اهل سنّت، پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله آن را پيشبينى كرده و از هواداران آن ، تمجيد نموده است . متن حديث، چنين است :
  
    إنَّ الإِسلامَ بَدَأَ غَرِيباً وسَيَعودُ غَريباً كما بَدأَ ، فَطوبى لِلغُرَباءِ .
    [۲]
  
  اسلام، غريبانه آغاز شد و به زودى همچون ابتداى خود ، غريب خواهد شد . پس خوشا به حال غريبان !
  ۳ . يكى از اقدامات شيطان براى پيشگيرى از گسترش اسلام ناب ، ايجاد اختلاف در جامعه اسلامى و تحريك ديگران بر ضدّ پيروان اهل بيت عليهم السلام است .
  ۴ . معيار شناخت حق و باطل ، دلايل و نشانههايى است كه حق را اثبات مىكنند، نه كثرت و قلّت هواداران .[۳]بنا بر اين ، وقتى كسى حق را تشخيص داد ، نبايد از كم بودن هواداران آن وحشت نمايد ، چنان كه از امير مؤمنان عليه السلام روايت شده كه فرمود :
  
    أيُّها النّاسُ ! لا تَسْتَوحِشوا فى طريقِ الهُدى لِقلّةِ أهلِهِ ، فإنَّ النّاسَ اجْتَمَعوا على مائدةٍ شِبَعُها قصيرٌ، و جُوعُها طويلٌ .
    [۴]
  
  اى مردم! در راه راست ، به دليل شمار اندك رهروان آن ، احساس تنهايى نكنيد ؛ زيرا مردم بر سفرهاى گرد آمدهاند كه سيرى آن ، كوتاهمدّت و گرسنگىاش طولانى است . امام عليه السلام در اين سخن نورانى به پيروان حق توصيه مىفرمايد كه مبادا اندك بودن افراد حقمدار و غربت آنها در دنيا، سبب شود كه به باطل گرايش پيدا كنند ؛ زيرا سفره لذّات دنيوىِ هواداران باطل ، به زودى جمع خواهد شد و براى هميشه گرفتار پيامدهاى اين لذّات زودگذر خواهند بود ، چنان كه غربت هواداران حق به پايان خواهد رسيد و از بركات صبر و تحمّل خود در راه حق براى هميشه بهرهمند خواهند شد .
  
  
    [۱]علل الشرائع : ج ۲ ص ۵۹۸ .
  
    [۲]كنز العمّال : ح ۱۱۹۲ .
  
    [۳]ر . ك : ميزان الحكمة : ج ۳ ص ۱۵۶ «معيار شناخت حق» .
  
    [۴]بحار الأنوار : ج ۶۷ ص ۱۵۸ ح ۱ .