حدیث
الأمالى للطوسى : أخبرنا جماعة ، عن أبى المفضّل ، قال : حدّثنا أبو صالح محمّد بن صالح بن فيض العجلى الساوى ، قال : حدّثنى أبى ، قال : حدّثنى عبد العظيم بن عبد اللَّه الحسنى ، قال : حدّثنا محمّد بن عليّ الرضا، عن آبائه عليهم السلام ، عن محمّد بن عليّ أبى جعفر ، عن أبيه ، عن جدّه ، عن أبيه عليّ بن أبى طالب عليهم السلام ، قال :
قالَ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله : إنّا اُمِرنا مَعاشِرَ الأَنبِياءِ أن نُكَلِّمَ النّاسَ بِقَدرٍ عُقولِهِم.
[۱]
ترجمه
حضرت عبد العظيم عليه السلام - به سند خود - : پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود : «ما جماعت پيغمبران، مأموريم كه به اندازه فهم و خرد مردم، سخن بگوييم» .
شرح
روانشناسىِ مخاطب، مهمترين ركن تبليغ پس از اسلامشناسى و رمز موفّقيت مبلّغ است . مبلّغ اگر مخاطب خود را نشناسد و از استعدادها و نيازهاى تبليغى وى آگاهى نداشته باشد ، بىترديد ، در رسيدن به اهداف تبليغى خود، ناكام خواهد ماند .
مخاطبشناسى در برنامهريزى صحيح تبليغى ، درگير نشدن مبلّغ با خواستهاى فطرى مردم ، و نيز توجّه ويژه به نسل جوان در برنامهريزىها، نقش اساسى دارد .
۱ . برنامهريزى صحيح تبليغى
نخستين پيشنياز هر گونه برنامهريزى براى تبليغات، مخاطبشناسى است . مبلّغ، تا وقتى كه ظرفيت فكرى و روحى مخاطب خود را نداند و از زمينههاى ذهنى و روانى و ميزان تأثيرپذيرى مخاطب ، اطّلاعات كافى نداشته باشد و موانع تأثيرپذيرى مخاطب را تشخيص ندهد ، نمىتواند برنامهريزى صحيحى براى تبليغات داشته باشد .
ميزان تأثيرپذيرى مخاطب
يكى از نكات مهمّى كه در قرآن و احاديث اسلامى در ارتباط با مخاطبشناسى مورد توجّه قرار گرفته، تفاوت مردم از نظر ظرفيتها و استعدادهاى طبيعى و اكتسابى ، و ميزان تأثيرپذيرى آنان از تبليغات مفيد و سازنده است . با در نظر گرفتنِ اين تفاوتها، هر سخنى براى هر كسى، مفيد و سازنده نيست . چه بسا نوعى از تبليغات براى فرد يا جمعى مفيد باشد؛ امّا براى فرد يا جمعى ديگر، غير مفيد و حتّى زيانبار باشد . از اين رو، انبياى الهى موظّف بودهاند كه در تبليغات خود، ظرفيت فكرى و روحى مردم را در نظر داشته باشند .[۲]
تفاوت استعدادهاى طبيعى
از نگاه احاديث اسلامى، مردم از نظر استعدادهاى ذاتى، مانند معادن زمينْ، متفاوت اند :[۳]برخى چون معدن طلا از استعدادهاى بالايى برخوردارند ، برخى مانند معدن نقره هستند و... . همان طور كه انواع معادن زمين ، براى جامعه بشر ، مفيد و كارسازند ، ولى بهرهبردارى از آنها نياز به شناخت و برنامهريزى دارد ، انواع استعدادهاى فطرى انسانها نيز براى اداره جامعه انسانى ، مفيد و سازنده است؛ ليكن بهرهگيرى از آنها نيازمند شناخت درست و برنامهريزى صحيح است .
تفاوت استعدادهاى اكتسابى
ظرفيت اكتسابى انسانها ، مانند ظرفيت ذاتى آنان ، متفاوت است . نُصوص (متون) اسلامى، به طور كلّى، انسانها را بر اساس ميزان تأثيرپذيرى از تبليغات سازنده، به سه دسته تقسيم كردهاند :
دسته اوّل: كسانى كه فطرت پاك انسانى خود را با كارهاى ناشايست و بخصوص ظلم كردن، آلوده نكردهاند ، از تقواى عقلى برخوردارند و ظرفيت مناسبى براى پذيرش تبليغات سازنده دارند .
در احاديث اسلامى ، از اين گروه به انسانهاى «عاقل» و «فراگيرنده در مسير نجات (متعلّمٌ على سبيل النّجاة)» تعبير شده است . اين گروه، مخاطب اصلى تبليغات اسلام و همه انبياى الهى هستند و كلمه «المتقين» در آيه : (ذَ لِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ؛[۴]اين است كتابى كه در [حقّانيت ]آن، هيچ ترديدى نيست [و ]مايه هدايت پرهيزگاران است) ، اشاره به همين گروه دارد .
جوان ، به دليل اين كه در آغاز راه زندگى است و فطرت انسانى او آلوده نشده است ، بيشترين تأثير پذيرى را از تبليغات سازنده دارد و به همين دليل، جوانان در صف مقدّم مخاطبان انبياى الهى قرار دارند و در احاديث اسلامى ، توصيه شده كه مبلّغان ، توجّه ويژهاى به نسل جوان داشته باشند .[۵]
دسته دوم: كسانى كه فطرت انسانى خود را با كارهاى ناشايست، آلوده كردهاند و از تقواى عقلى برخوردار نيستند ؛ امّا آلودگى آنها به مرحله خطرناك و غير قابل علاج نرسيده است .
از نظر انبياى الهى، اين دسته از مخاطبان، مبتلا به بيمارى موانع شناخت هستند؛ ولى بيمارى آنان قابل درمان است. از اين رو ، پيامبران، بنا بر مسئوليت تبليغىاى كه از جانب خداوند دارند، همچون طبيبى حاذق و مهربان، خود به سراغ بيمار مىروند و با برنامهريزىهاى مناسب، گاه با نرمش و گاه با تندى، موانع آگاهى را از ذهن و دل بيمار ، پاك مىكنند و او را از دسته دوم مخاطبانِ خود خارج مىكنند و در دسته اوّل قرار مىدهند . امام على عليه السلام ، اين هنر بزرگ تبليغاتى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله را چنين توضيح مىدهد :
طَبيبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ ، قَد أحكَمَ مَراهِمَهُ ، وأحمَى مَواسِمَهُ . يَضَعُ ذلِكَ حَيثُ الحاجَةُ إلَيهِ ، مِن قُلوبٍ عُميٍ ، وَ آذانٍ صُمٍّ ، وَ ألسِنَةٍ بُكمٍ . مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ ، وَ مَواطِنَ الحَيرَةِ .
[۶]
طبيبى است كه در ميان بيماران مىگردد تا دردشان را درمان كند . داروها و مرهمهاى خود را مهيّا كرده است و ابزار جرّاحى خويش را گداخته است تا هر زمان كه نياز افتد ، آن را بر دلهاى نابينا و گوشهاى ناشنوا و زبانهاى ناگويا بگذارد . با داروهاى خود ، در پىِ يافتن غفلتزدگان و سرگشتگان وادى ضلالت است .
استاد شهيد مرتضى مطهّرى رحمه اللَّه عليه ، توضيح جالبى در باره اين سخن دارد كه متن آن، چنين است :
پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله ، ابزار و وسايلى كه به كار مىبُرد . يك جا قدرت و مِيسَم [/ داغ ]به كار مىبُرد ، يك جا مرهم . يك جا با خشونت و صلابتْ رفتار مىكرد ، يك جا با نرمى ؛ ولى مواردش را مىشناخت... . در همه جا از اين وسايل كه استفاده مىكرد، در جهت بيدارى و آگاهى مردم استفاده مىكرد . شمشير را جايى مىزد كه مردم را بيدار كند ، نه به خواب كند . اخلاق را در جايى به كار مىبُرد كه سبب آگاهى و بيدارى مىشد . شمشير را در جايى به كار مىبُرد كه دل كورى را بينا مىكرد ، گوش كرى را شنوا مىكرد، چشم كورى را باز مىكرد ، زبان گنگى را گويا مىكرد ؛ يعنى تمام وسايلى كه پيغمبر به كار مىبُرد ، در جهت بيدارى مردم بود .[۷]
دسته سوم: كسانى كه آلودگى اكتسابى آنان به مرحله خطرناك و غير قابل علاج رسيده است .
اين گروه، در مكتب انبياى الهى، مردهاى ميان زندگان (ميّتُ الأحياء) و مرده روحى و فكرى شمرده مىشوند ؛ زيرا زنگارهاى اعمال زشت و غير منطقى، چنان ذهن و روان آنان را تيره كرده كه نمىتوانند حقايق مفيد و سازنده را بپذيرند . از اين رو ، تبليغات، كمترين اثرى در هدايت و سازندگى آنان ندارد و به همين دليل، قرآن كريم، تصريح و تأكيد مىفرمايد :
(إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ .[۸]تنها كسانى [دعوت تو را ]اجابت مىكنند كه گوش شنوا دارند ، و مردگان را خداوند [در قيامت ]بر خواهد انگيخت) . (إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوْاْ مُدْبِرِينَ وَ مَآ أَنتَ بِهَدِى الْعُمْىِ عَن ضَلَلَتِهِمْ .[۹]البتّه تو مردگان را شنوا نمىگردانى ، و اين ندا را به كران ، چون پشت بگردانند ، نمىتوانى بشنوانى ، و راهبرِ كوران از گمراهىشان نيستى ) .
بدين سان، كسانى كه در اثر آلودگىها، به مرگ روانى مبتلا شده اند ، نمىتوانند از تبليغات مفيد ، بهرهمند شوند .
نكته قابل تأمّل، اين است كه وقتى انسان در اثر كارهاى ناشايست، به مرگ انديشه و روان مبتلا شد، حقيقت را مىفهمد؛ ولى نمىتواند بپذيرد . قرآن كريم ، در باره چنين شخصى مىگويد :
(أَفَرَءَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ .[۱۰]پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته ، گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر ديدهاش پرده نهاده است؟ آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت خواهد كرد؟ آيا پند نمىگيريد؟) . هنگامى كه در اثر تراكم آلودگىها ، هوس بر انسان، چيره گردد و به صورت بُت ، مورد پرستش وى واقع شود ، چنين انسانى ديگر قابل هدايت نيست . نه اين كه سخن حق را نمىفهمد . مىفهمد ؛ امّا نمىتواند بپذيرد . از اين رو، او گمراهى است كه راه را مىداند .
نكته ديگر، اين كه بى اثر بودن تبليغات در سازندگى اين گروه، موجب سلب مسئوليت تبليغىِ مبلّغ نمىگردد . از نظر قرآن، مبلّغ بايد براى اين دسته از مردم نيز برنامه تبليغى داشته باشد؛ امّا نه به اميد هدايت ؛ بلكه براى اتمام حجّت ، تا هنگامى كه گرفتار عواقب شوم و خطرناك سوء استفاده از آزادى شدند ، به خدا اعتراض نكنند كه چرا راهنمايى براى آنان نفرستاده است .[۱۱]
مسئوليت برنامهسازى براى تبليغات
با تأمّل در ميزان تأثيرپذيرى مخاطبان و تفاوت ظرفيتهاى ذاتى و اكتسابى مردم ، مشخّص مىشود كه برنامهريزى صحيح تبليغى تا چه اندازه مهم و دشوار است ، و اين واقعيت، مسئوليت مبلّغان و سازمانهاى تبليغى و مراكز فرهنگى و بخصوص صدا و سيما را در نظام اسلامى، در ساختن برنامههاى مناسب و مفيد ، مضاعف مىنمايد .
۲ . درگير نشدن با خواستهاى فطرى مردم
يكى از آفات تبليغات ، به طور عام ، تبديل شدن آن به ضدّ خود، توسّط مبلّغ است . بارها اتّفاق افتاده است كه تبليغات در زمينههاى مختلف سياسى ، اجتماعى و فرهنگى، اثر معكوس بر جاى گذاردهاست . يكى از دلايل آن، اين است كه روانشناسى مخاطب، مورد توجّه قرار نگرفته است و تبليغات، در برابر نيازهاى طبيعى و فطرى مخاطب، قرار گرفته است . استاد مطهّرى در اين باره مىگويد :
از نظر روانشناسى مذهبى ، يكى از موجبات عقبگرد مذهبى، اين است كه اولياى مذهب، ميان مذهب و يك نياز طبيعى ، تضاد برقرار كنند ، مخصوصاً هنگامى كه آن نياز در سطح افكار عمومى ظاهر شود .[۱۲]
اگر در برنامهريزى تبليغ دينى، ميان دين و حقوق سياسى ، اجتماعى و يا فردى مردم، تضاد برقرار شود ، تبليغات نه تنها موفّق نخواهد بود ، بلكه به ضدّ تبليغات تبديل خواهد شد . از اين رو ، كسانى كه ديندارى را به محترم نبودن حقوق سياسى مردم ، عدم آزادى انديشه ، ترك دنيا ، مخالفت با شادى ، گريز از ديگران و ترك ازدواج و مانند اينها تفسير مىكنند ، در واقع، عليه دينْ تبليغ مىنمايند . شهيد مطهّرى مىگويد :
درست در مرحلهاى كه استبدادها و اختناقها در اروپا به اوج خود رسيده بود و مردم، تشنه اين انديشه بودند كه حقّ حاكميت از آنِ مردم است ، [از طرف] كليسا يا طرفداران كليسا و يا با اتّكا به افكار كليسا ، اين فكر عرضه شد كه مردم در زمينه حكومت ، فقط تكليف و وظيفه دارند، نه حق . همين كافى بود كه تشنگان آزادى و دموكراسى و حكومت را بر ضدّ كليسا ، بلكه بر ضدّ دين و خدا به طور كلّى بر انگيزد .[۱۳]
يكى از ويژگىهاى اسلام ناب، اين است كه همه تمايلات فطرى انسان را در نظر گرفته است . اصولاً فطرى بودن دين، بدين معناست كه همه برنامههاى دينى (اعم از عقايد ، اخلاق و اعمال)، ريشه در فطرت انسانها دارند . از اين رو ، مبلّغ اگر به واقع، اسلامشناس باشد و نيازهاى فطرى مخاطب را بداند ، هرگز به نام دين و براى تبليغ اسلام، با خواست فطرى مردم و حقوق طبيعى آنها درگير نمىشود .
[۱]الأمالى ، طوسى : ص ۴۸۱ ح ۱۰۵۰ ، بحار الأنوار : ج ۲ ص ۶۹ ح ۲۳ .
[۲]ر . ك : تبليغ در قرآن و حديث : ص۲۹۷ (مراعات توان مخاطب) .
[۳]ر . ك : تبليغ در قرآن و حديث : ص۱۷۹ ح ۱۸۰ و ص۱۸۱ ح۱۸۴ .
[۴]بقره: آيه ۲.
[۵]ر . ك : تبليغ در قرآن و حديث : ص۱۸۱ ح ۱۸۳ .
[۶]نهج البلاغة : خطبه ۱۰۸ .
[۷]مجموعه آثار استاد شهيد مطهّرى : ج ۱۶ ص ۱۰۸ .
[۸]انعام: آيه ۳۶ .
[۹]نمل: آيه ۸۰ - ۸۱ .
[۱۰]جاثيه: آيه ۲۳ .
[۱۱]ر . ك : تبليغ در قرآن و حديث : ص ۱۶۸ (اقامه حجّت) .
[۱۲]مجموعه آثار استاد شهيد مطهّرى : ج ۱۶ ص ۴۴۲ .
[۱۳]همان جا .