حدیث
الأمالى للطوسى : أخبرنا جماعة ، عن أبى المفضّل ، قال : حدّثنا أبو أحمد عبيداللَّه بن الحسين بن إبراهيم العلوى ، قال : حدّثنى أبى ، قال : حدّثنى عبد العظيم بن عبد اللَّه الحسنى الرازى فى منزله بالرىّ ، عن أبى جعفر محمّد بن عليّ الرضا عليه السلام ، عن آبائه عليهم السلام ، عن عليّ بن الحسين ، عن أبيه ، عن جدّه عليّ بن أبى طالب عليه السلام ، قال :
قُلتُ أربَعاً أنزَلَ اللَّهُ تَعالى تَصديقى بِها فى كِتابِهِ : ... قُلتُ : «مَن جَهِلَ شَيئاً عاداهُ» ، فَأَنزَلَ اللَّهُ تَعالى : (بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ)
[۱].[۲]
ترجمه
حضرت عبد العظيم عليه السلام - به سند خود - : امير مؤمنان عليه السلام فرمود : «چهار سخن گفتهام كه خداوند، مرا در قرآن، تأييد فرموده است ... . من گفتهام : هر كه چيزى را نداند ، با آن دشمنى مىورزد. پس خداوند نازل فرمود : (بلكه چيزى را دروغ شمردند كه به علم آن، احاطه نداشتند و هنوز تفسيرش به آنان نرسيده است) » .
شرح
يكى از نشانههاى افراد نادانى كه به بيمارى خوددانابينى مبتلا هستند ، «انكار مجهولات» است. مبتلايان به اين بيمارى ، تصوّر مىكنند اگر حقيقتى وجود داشت بايد آنها از آن آگاه باشند و با تكيه بر اين پندار ، منكر حقايقى مىشوند كه از آن، آگاهى ندارند . از اين رو ، با حقايق علمى، مخالفت مىورزند و با علماى حقيقى، دشمنى مىكنند .
امام على عليه السلام با تعبيرهاى گوناگونى ، به اين معنا اشاره فرموده است : «مردم دشمن چيزى هستند كه نمىدانند» ؛ «كسى كه چيزى را نداند ، از آن عيبجويى مىكند» ؛ «هيچ كس مانند نادانان ، با دانشمندانْ مخالفت نمىكند»؛ «با آنچه نمىدانيد ، دشمنى مَورزيد ؛ چرا كه بيشتر دانش ، در آن چيزهايى است كه شما نمىدانيد» .[۳]
در حديث ياد شده، امام عليه السلام به اين نكته اشاره كرده كه حكمتهاى ياد شده، مورد تأييد قرآن و خداوند سبحان است و اين نكته را روشن مىكند كه تكذيب و انكار حقّانيت قرآن توسّط مخالفان آن و دشمنان اسلام ، مبدأ علمى ندارد؛ بلكه ناشى از جهل آنهاست .
در حديث ديگرى، امام عليه السلام ضمن سفارشهاى بسيار ارزندهاى به فرزندش امام حسن عليه السلام ، توضيحات بيشترى در باره نشانههاىِ بيمارى خوددانابينى و ويژگىهاى مبتلايان به اين بيمارى در مخالفت با حقايق علمى بيان مىفرمايد . متن حديث، چنين است :
إنَّ الجاهِلَ مَن عَدَّ نَفسَهُ بِما جَهِلَ مِن مَعرِفَةِ العِلمِ عالِماً و بِرَأيِهِ مُكتَفِياً ، فَما يَزالُ لِلعُلَماءِ مُباعِداً و عَلَيهِم زارِياً ، و لِمَن خالَفَهُ مُخَطِّئاً ، و لِما لَم يَعرِف مِنَ الأُمورِ مُضَلِّلاً ، فَإِذا وَرَدَ عَلَيهِ مِنَ الاُمورِ ما لَم يَعرِفهُ أنكَرَهُ و كَذَّبَ بِهِ و قالَ بِجَهالَتِهِ : ما أعرِفُ هذا ، وَ ما أراهُ كانَ ، و ما أظُنُّ أن يَكونَ ، و أنّى كانَ ؟ و ذلِكَ لِثِقَتِهِ بِرَأيِهِ و قِلَّةِ مَعرِفَتِهِ بِجَهالَتِهِ .
فَما يَنفَكُّ بِما يَرى مِمّا يَلتَبِسُ عَلَيهِ رَأيُهُ مِمّا لا يَعرِفُ لِلجَهلِ مُستَفيداً ، و لِلحَقِّ مُنكِراً ، وَ فِى الجَهالَةِ مُتَحَيِّراً ، وَ عَن طَلَبِ العِلمِ مُستَكبِراً .
[۴]
به راستى كه نادان، كسى است كه خود را در آنچه نمىداند ، دانا شمرد و به انديشه و رأى خويش، اكتفا ورزد ، و هميشه از عالمان ، دورى گزيند و آنان را نكوهش كند ، و آن را كه با او مخالفت ورزد ، خطاكار قلمداد كند ، و هر چيزى را كه نمىشناسد ، گمراه كننده معرّفى نمايد . پس هر زمان كه بر او چيزى عرضه شود كه آن را نمىشناسد، انكار مىكند و آن را دروغ مىشمرَد و از روى نادانى مىگويد : «اين را نمىشناسم و گمان نكنم در گذشته وجود داشته يا اين كه در آينده محقّق گردد» . اين همه ، بر پايه اعتماد به انديشه خويش و شناخت اندك از نادانى خويش است . در نتيجه ، به دليل خوددانابينى خيالى ، پيوسته به جهل خود مىافزايد ، منكِر حقيقت مىگردد ، در نادانىِ خويش سرگردان مىشود و از طلب دانش، سر باز مىزند .[۵]
به عنوان مثال ، اگر هزار سال پيش ، به كسى كه به بيمارىِ خوددانابينى مبتلا بود ، گفته مىشد كه : «موجودات بسيار ريزى وجود دارند كه چشم غير مسلّح ، آنها را نمىبيند و همانها سبب بيمارىهاى جسمى اند» ، يا به وى گفته مىشد كه : «خون در بدن ، گردش مىكند و اگر از حركت باز ايستد ، آدمى مىميرد» ، يا گفته مىشد كه : «مادّه ، از ذرّات ريزى تشكيل شده است و هر جزئى ، خود از ذرّههاى ريزتر تشكيل شده و در آن جزء ، الكترونها بر گرد پروتونها و نيز هستهها با سرعت سرسامآورى مىچرخند و آدمى زادگان از اين ذرّه ، اسلحههاى ويرانگر مىسازند كه مىتواند در چند لحظه، به حيات كره زمين پايان دهد» ، بىترديد ، چنين شخصى ، همه اين پيشگويىها را نفى مىكرد و آنها را خرافه و خيال مىشمرد و گمان مىكرد كه اگر چنين حقايقى وجود داشت ، وى آنها را شناخته بود و چون او از اين چيزها آگاهى ندارد ، هر كه چنين ادّعايى كرده ، بايد تكذيب شود و رأى او غير علمى و بر خلاف واقع دانسته شود .
امام على عليه السلام در تبيين علّت اين گونه برخورد با حقايق مجهول مىفرمايد :
وَ ذَلِكَ لِثِقَتِهِ بِرَأيهِ وَ قِلَّةِ مَعرِفَتِهِ بِجِهالَتِهِ .اين [اظهار نظرها] ، به جهت اعتماد به رأى خويش و آگاهى اندك از مجهولات خود است . به سخن ديگر ، اگر اين منكران حقيقت ، اندازه نادانى خود را مىدانستند و مىفهميدند كه معلومات آنها در برابر مجهولاتشان ، به حساب نمىآيد ، اين چنين بر پندارهاى خود، اعتماد نمىورزيدند و آنچه را بدان علم ندارند ، انكار نمىكردند .
امام على عليه السلام در ادامه توصيف آثار زيانبار اين بيمارى خطرناك مىفرمايد :
در نتيجه ، از ناحيه آراى غلطى كه افكار نادرست بر او مشتبه كرده و از طريق آنچه نمىشناسد ، پيوسته بر نادانى مىافزايد و حق را انكار مىكند .
اين ، بزرگترين زيان خوددانابينى است كه نه تنها بيمار را در نادانى نگه مىدارد و بر جهل مركّبش مىافزايد ، بلكه به تدريج ، نادانىهاى نوينى به صورت علم براى او پديدار مىكند و راه درمان ، بيش از پيش بر او مسدود مىگردد .[۶]
[۱]يونس : آيه ۳۹ .
[۲]الأمالى ، طوسى : ص ۴۹۴ ح ۱۰۸۲ ، بحار الأنوار : ج ۶۸ ص ۲۸۳ ح ۳۳ . نيز ، ر . ك : همين كتاب : ح ۹۴ .
[۳]ر . ك : دانشنامه عقايد اسلامى : ج ۲ ص ۴۵ (نشانههاى نادانى و دشمنى با دانش و دانشمند) .
[۴]تحف العقول : ص ۷۳ ، بحار الأنوار : ج ۷۷ ص ۲۰۳ ح ۱ .
[۵]از آن جا كه ترجمه تحت اللفظى اين عبارت ، براى خواننده فارسىزبان نامفهوم بود ، مضمون آن به فارسى برگردانده شد .
[۶]براى توضيح بيشتر در باره اين حديث، ر.ك: دانشنامه عقايد اسلامى : ج ۱ ص ۱۱۳ - ۱۲۴.