قلمرو حجّيت حديث از نگاه عالمان شيعه - صفحه 12

لديهم کون الدم حيضاً ثبت له حکمه الشرعي. و حد اليأس بالخمسين في الشرع إرشادي راجع إلي الغالب. و حکي عن العلامة( في المنتهي أنه حد اليأس بالستين مطلقاً؛ ۱
تکليف ارشادي، تکليفي است که ترکش عاقبت بدي را در پي ندارد، جز آن که فايده ذاتي نهفته در فعل عايد ترک کننده نمي‌شود.
و تکليف مولوي، تکليفي است که ترک آن علاوه بر عدم حصول فايده ذاتي نهفته در فعل، عاقبت سويي را به دليل مخالفت با امر مولا در پي دارد. آنچه مناسب است که در اينجا ذکر شود، آن است که علان کليني، دايي شيخ ابو جعفر، صاحب کتاب الکافي از امام عصر اجازه خواست که حج بگزارد، به وي اجازه داده نشد، ولي او [به قصد حج از شهر خويش] خارج شد و کشته شد. ممکن است در باره او اشکال شود که چگونه، با وجود ارتکاب اين نافرماني، اهل دانش رجال او را توثيق مي‌کنند؟ پاسخ آن است که اين نهي ارشادي بوده است.
امر مولوي، در اصطلاح برخي از فقها، تعبد ناميده مي‌شود.
اگر ترديد شد که امري شرعي ارشادي است يا تعبدي، بر تعبدي حمل مي‌شود؛ زيرا شارع از
آن حيث که او شارع است، دستور داده است؛ مانند منع از وضو گرفتن با آبي که با آفتاب
گرم شده و امر به شستن دست، قبل از برداشت آب از ظرف براي وضو. به کتاب‌هاي
جامع المقاصد و الروضة البهية مراجعه کن. گاهي قرايني از ارشادي بودن تکليف حکايت
دارد؛ مانند« اگر خون به شکل مطوق بر پنبه پديدار شود، عذره محسوب مي‌شود»، و
مانند آنچه که در حديث علي بن أبي حمزه وارد شده که: «اگر اثر خون حيض در لباس
باقي باشد، آن را با گِل سرخ رنگ کن تا اثر خون حيض و رنگ گِل سرخ با هم آميخته شود
و از بين برود». و مانند اوامري که نسبت به خوردن برخي ميوه‌ها و خوردني‌ها به خاطر
خواصي که دارند، وارد شده است. آنچه امرش در نزد من مشتبه است، روايتي است که
بدين مضمون وارد شده: خون اگر از جانب راست خارج شود، خون ناشي از جراحت است. مقتضاي اعتبار، آن است که هرگاه خون از سمت بخصوصي خارج شود، خون ناشي از
جراحت به شمار مي‌رود و اگر از تمامي نواحي خارج شود، حيض محسوب مي‌شود. لفظ احاديث در اينجا مختلف است و در برخي از آنها آمده است که اگر خون از سمت چپ خارج شود،
خون جراحت است و در بعضي ديگر، از سمت راست گفته شده است. همچنين، آنچه
در باره سن يائسگي وارد شده که پنجاه سال است، مگر در زن قرشي که شصت سال است. بسياري از فقها به گمان من، ارشاد را فهميده‌اند؛ زيرا آنان حکم کرده‌اند که سن يائسگي در زنان نبطي نيز شصت سال است؛ با اين که روايتي در اين خصوص نرسيده است؛ مثل اين که براي ايشان به تجربه و تواتر محقق شده است که زنان نبطي بعد از پنجاه سالگي حائض مي‌شوند. حيض يک موضوع عرفي است که براي مردم معلوم است؛ همچون مني و بول و غايط. و هرگاه نزد ايشان محقق شود که خوني حيض است، حکم شرعي براي آن ثابت مي‌شود و تحديد يائسگي به پنجاه سالگي در شرع، تکليفي ارشادي است که به بيشترين مردم نظر دارد. و حکايت شده است از علامه در کتاب المنتهي که به نظر وي سن يائسگي مطلقاً شصت سال است.

1.. المدخل إلي عذب المنهل، ص۲۴۲ ـ ۲۴۴.

صفحه از 19