دفاع از زيارت عاشورا - صفحه 35

نموده‌اند و بين کسي که بر حديثش اعتماد مي‌شود و کسي که بر خبرش اعتمادي نيست، فرق گذاشته‌اند و ممدوح ايشان را مدح کرده و مذموم ايشان را ذم نموده‌اند و گفته‌اند که فلاني در حديثش متهم است و فلاني دروغگوست و فلاني در مذهب و اعتقاد دچار اختلاط است و فلاني واقفي و فلاني فطحي مذهب است و طعن‌هاي ديگري که ذکر کرده‌اند.
و در اين موضوع کتاب‌هايي نوشته‌اند و برخي از تصانيف را از ديگر کتاب‌هايي که رجال راوي حديث نوشته‌اند، استثنا کرده‌اند [و برخي کتاب‌هاي بعضي از اين رجال را، به دليل روايت آن کتب توسط راويان غير ثقه، نپذيرفته‌اند؛ مانند اين سخن ابن وليد که منفردات محمد از يونس، غير قابل اعتماد است]. حتي اگر کسي از ايشان حديثي را انکار مي‌کرد، به اِسناد حديث و تضعيفش به روايت آن راوي نگاه مي‌کردند. اين عادت ايشان از قديم بوده است. ۱
اين سخنان شيخ طوسي حاکي از روش قدما در تعامل با روات، براساس توثيق است؛ اگر چه شيخ طوسي بر اين سياق نبوده، اما اين سخن به روشني و صرافت، از روش قدما سخن مي‌گويد که مبتني بر بررسي و توثيق بوده و بناي ايشان بر اصالت العدالة نبوده است؛ به خلاف سخن آية الله خويي رحمة الله.
همچنين، شيخ در العدة مي‌گويد:
فامّا عقيده‌اي که من پذيرفته‌ام، اين است که عمل خبر واحد، اگر از طريق اصحاب ما وارد شود... و از کسي باشد که طعني در روايتش وارد نشده باشد و در نقلش صائب باشد... جايز است... .
تا آنجا که مي‌گويد:
حتي اگر يکي از ايشان به چيزي فتوا دهد که از[دليل] آن بي‌خبرند، از او مي‌پرسند که اين را از کجا گفتي؟ پس اگر آنها را به کتاب معروف يا اصل مشهوري احاله دهد که راوي آن ثقه است و حديثش مورد انکار نيست، ساکت مي‌شوند و از او مي‌پذيرند و سخنش را قبول مي‌کنند. اين عادت و خصلت ايشان از دوره پيامبر صلّي الله عليه و آله و ائمه عليهم السلامپس از ايشان و امام صادق عليه السلام ـ که علم از سوي وي منتشر شد و روايات از ناحيه او فزوني يافت ـ است. ۲
آنچه نقل شد، صريح کلام شيخ طوسي رحمة الله است. او شيخ پيشينيان است و کلام او تصريح دارد در اين که تعويل و اعتماد در فتاوا و روايات، بر روايات و راويان مورد وثوق مبتني است، و جز اين، فتوا دادن صحيح نيست و علما در برابر آن ساکت نمي‌شوند. سپس تصريح مي‌کند که اين عادت ايشان در قبال احاديث رسول خدا( و ائمه( پس از ايشان و امام صادق عليه السلام تا دوره شيخ طوسي است. اگر قدما ـ رحمهم الله ـ بر راوي براساس اصالت العدالة، هنگامي که ايمان وي ثابت مي‌شد و طعني در خصوص وي به اثبات نمي‌رسيد، اعتماد مي‌کردند، تمامي اين سخن، ديگر صحيح نبود.
حر عاملي، در فايده نهم از وجه چهاردهم خاتمة الوسائل، مي‌گويد:
اگر بر اساس اصالت العدالة پاسخ گويند، جواب گويم که آن، خلاف مذهب ايشان است و کسي از ايشان، جز اندکي، به آن باور ندارند. در صورت پذيرش اصالت العدالة، بايد آنها به عدالت

1.. العدة، ج۱، ص۳۶۶.

2.. همان، ج۱، ص۳۳۷ ـ ۳۳۸.

صفحه از 46