پيشينيان اصحاب بزرگوار ما از روايت از ضعفا و فاسدان و خلطکندگان،با واسطه و بدون واسطه، دوري ميجستند... آري آنها در مقابل روايت با واسطه از ايشان تسامح ميکردهاند... اما روايت از ضعفا را نقص و عيب ميدانستند. ۱
و چون امر، چنين است، ما نسبت به روايات محمد بن خالد طيالسي در زيارت عاشورا و ديگر موضوعات احساس آرامش پيدا ميکنيم؛ بنا بر آن دو امتياز ياد شده و برآنيم که آن دو امتياز در حسن دانستن کافي است؛ اگرچه در صحيح دانستن کافي به نظر نميرسد. عمل به روايات حسن، مانند روايات صحيح، امري شايع است که مورد پذيرش علماي ما قرار گرفته است؛ بنا بر تقسيمي که علامه و شيخ او احمد بن طاووس( از روايات به عمل آوردهاند.
روايت دوم
در باره روايت دوم - که شيخ طوسي در المصباح، به سندش از محمد بن اسماعيل بن بزيع، از صالح بن عقبة و سيف بن عميره، از علقمة بن محمد حضرمي، از امام باقر عليه السلام روايت کرده است - بايد گفت: نجاشي در باره محمد بن اسماعيل بن بزيع گفته است که او از صالحان اين طايفه و ثقات ايشان است. شيخ طوسي نيز او را ثقه دانسته و طريق شيخ به او صحيح است.
آية الله خويي در باره طريق صدوق به وي گفته است که آن طريق، همچون طريق شيخ طوسي، صحيح است؛ اگر چه ابن ابي جيد در اين طريق وجود دارد. ۲
اما صالح بن عقبه مجهول است و توثيقي در باره او وارد نشده است. سيف بن عميرة نخعي، بنا بر گفتار نجاشي و شيخ در الفهرست، ثقه است. همچنين، علقمة بن محمد حضرمي از اصحاب امام باقر و امام صادق عليهما السلام است. او، بنا بر نقل کشي، ديداري با زيد بن علي( داشته که بر حسن حالش دلالت ميکند. و در باره توثيق او مطلبي وارد نشده است. پس سند تمام است، جز از ناحيه صحابي (علقمة بن محمد). و وجود صالح بن عقبه به سند زيارت ضرري نميرساند؛ زيرا سيف بن عميره با او همراه است.
1.. نجاشي، در چند جاي کتابش، تصريح کرده است که او از روايت از ضعفا دوري ميکند؛ از آن جمله در ترجمه احمد بن محمد بن عبيدالله بن عياشي ميگويد: اين شيخ را ديدهام. او دوست من و پدرم بود و من از وي احاديث بسياري شنيدهام. مشاهده کردم که شيوخ ما او را ضعيف ميشمارند و از او چيزي روايت نميکنند من نيز از روايت از او اجتناب کردم، با اين که او از عالمان و اديبان توانمند بود. ( رجال النجاشي، ص۶۳) و در ترجمه محمد بن عبدالله بن عبيدالله بن بهلول اين چنين آورده است: او در آغاز کار، ثبات داشت و سپس به خلط دچار گرديد. بسياري از اصحاب را ديدم که از او چشم پوشيدهاند و او را تضعيف ميکنند... اين شيخ را ديدم و از او روايات بسيار شنيدم. اما از پذيرش روايات او خودداري کردم، مگر آنها که با واسطهاي بين من و او نقل شده بود. (همان، ص۲۸۲)
اين امتياز، اگر چه از ويژگيهاي نجاشي و برخي از اصحاب ماست، ولي از روش ثقات و راويان بزرگوار پيشين خبر ميدهد که از روايت از ضعفا و مخلطان دوري ميکردند. برخي به وثاقت مشايخ ثقات، بهطور مطلق، اعتقاد دارند، مگر آن که برايشان خلافش ثابت شود.
اين مبنا، بيترديد، ضعيف است، اما خودداري نکردن راويان مورد وثوق از روايت کردن از يک شخص، و نيز فراواني روايت از او، از حسن حال راوي خبر ميدهد. و اين مقدار در روايت از او کفايت ميکند، مگر آن که خلافش به دليلي ثابت شود. شواهد نيز بر اين مطلب در ميان روات، متعدد است.
سيد محسن اعراجي کاظمي در کتابش، عدة الرجال، در نشانهها بر وثاقت ميگويد: از جمله دلايل وثاقت، فراواني اخذ روايت از راوي توسط بزرگان است، بلکه فراواني نقل يک شخص جليل القدر از روايات اوست. (عدة الرجال، ص۱۳۴)
2.. معجم رجال الحديث، ج۱۵، ص۱۰۰.