صورت مشترک روايت ميکند. و در سند دوم ديديم که محمد بن اسماعيل زيارت را از صالح و سيف، هر دو، از علقمه روايت ميکند. اشکالي در وثاقت راوي و مروي عنه، يعني محمد بن اسماعيل و سيف و نيز صالح، شريک سيف در روايت از علقمه و بازگو کردن آن براي محمد بن اسماعيل نيست.
چرا صالح اين روايت را ساخته باشد، در حالي که او حقيقتاً آن را از علقمه شنيده است؟ شکي نيست که صالح روايتي را که علقمه از امام باقر عليه السلام روايت کرده، از آن حضرت شنيده است، حتي اگر او را به وضع متهم سازيم؛ زيرا ممکن نيست که او اين زيارت را ساخته باشد و آن را بيواسطه از علقمه
نشنيده باشد، ولي متني که او ساخته، پس از مدتي، با متني که علقمه از امام باقر عليه السلام روايت ميکند،
يکسان باشد.
وقتي که چنين است، پس ساختن اين متن عملي بيهوده است که هيچ انگيزهاي براي آن وجود ندارد. چرا بايد صالح دروغ بگويد واين متن را بسازد، در حالي که او طريقي حقيقي به روايت زيارت از علقمه بيواسطه يا با واسطه دارد؟
پس ناگزيريم که در اينجا روايت صالح را صحيح بدانيم و او را در روايتش تصديق کنيم؛ چه خود او را موثق بدانيم و چه او را موثق ندانيم.
پدرش، يعني عقبة بن قيس بن سمعان بن ابي ذبيحه نيز بسيار بعيد است که با ساير راوياني که اين روايت را از امام باقر و امام صادق عليهما السلام نقل کردهاند، در ساختن اين زيارت، به شکلي واحد، همدست باشد. آنها، دستکم چهارنفرند: پدر صالح، علقمة بن محمد حضرمي و مالک جهني از امام باقر عليه السلام و صفوان از امام صادق عليه السلام.
بسيار بعيد است که آنها با هم در ساختن متن کامل زيارت، همراهي کنند و سپس آن را به امام باقر و امام صادق عليهما السلام نسبت دهند.
آري قضاياي ساختگي فراوان است، اما ما جماعتي را نميشناسيم که با هم در ساختن يک متن همداستان شوند و آن را به مصدري معين نسبت دهند. اگر چنين سخني صحيح بود، کار بسيار خطرناکي بود و معناي آن چنين خواهد بود که گروههايي در زنجيره راويان وجود داشتهاند که با هم در ساختن روايات و انتساب آنها به معصومان( همگام بوده و با هم در روايتشان از ايشان همداستان ميشدهاند.
اگر چنين بود، کارشان به افتضاح ميگراييد و به اين کار شهره ميشدند و پرده از کارشان برداشته ميشد. و پوشيده بودن کار ايشان بر حافظان حديث و شيوخ حديث و اصحاب جرح و تعديل ـ که يادگارهاي نبوت و امامت را مواظبت ميکنند ـ غير ممکن مينمايد و نيز سکوت در قبال آنها و هشدار دادن نسبت به روايتهاي ايشان ممکن نيست.
احتمال همدستي بين گروهي از محدثان براي درست کردن متوني يکسان، مثلاً در موضوع ادعيه و زيارات و... و نسبت دادن آن به معصومان و حديث کردن به آن، بسيار دور از ذهن است.
بنا بر اين، اگر ما ميبينيم که علقمة بن محمد حضرمي، عقبة بن قيس بن سمعان بن ابي ذبيحه، مالک جهني و صفوان بن مهران متن يکساني را با اختلافات اندکي از امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام روايت ميکنند، احتمال نميدهيم که آنها با هم در ساختن آن همدستي کردهاند.