روايات عامّه است و در روايات شيعي نيامده است، از ردّ آن اجتناب کرده و در توجيه تعارض آن با ساير اخبار دست به دامان تأويل زده است. سخن او آن است که:
شايد منظور از عقل، نفس پيامبر صلّي الله عليه و آله باشد که يکي از اطلاقات عقل به شمار ميرود. ۱
14. حمل بر استحباب، جواز و اضطرار
حمل بر استحباب، جواز و اضطرار از جمله روشهايي است که ميتوان در حلّ تعارض روايات فقهي به کار گرفت. گاه، در تعارض دو روايت، يکي حمل بر استحباب ميشود. گاه نيز جواز يک عمل، مقيَّد به شرايط اضطرار و ضرورت است و چون در نگاه اول، مطلق به نظر ميرسد، با روايات ديگر ـ که بر منع دلالت دارند ـ تعارض مييابد. در حل تعارض اين روايات، يک دسته حمل بر حالت اضطرار و ضرورت ميشوند؛ چنان که گاه بيان يک روايت در مقام بيان جواز انجام عمل خاصّي است و در استحباب يا وجوب عمل نظري ندارد. مجلسي از اين سه روش فرعي در جمع روايات فقهي بحار الأنوار استفاده کرده است. گو آن که کمي استفاده از آنها نسبت به ساير روشها در نزد او، مشهود است؛ آن هم به دليل کمي روايات فقهي در بحار الأنوار؛ بر خلاف جوامع روايي ديگر که حجم زيادي از روايات فقهي در آنها جا گرفتهاند.
در روايتي امام صادق عليه السلام به فردي که به بيماري چشم مبتلا شده است، سفارش ميکند از سرمهاي که با شراب مخلوط شده، استفاده کند و ميفرمايد:
هو خبيث بمنزلة الميتة، فإن کان مضطراً فليکتحل به؛۲يعني، شراب مثل مردار آلوده است اما اگر ناچار باشد اشکال ندارد به وسيله آن سرمه بکشد.
حال آن که با رواياتي که استفاده از شراب را به طور مطلق منع کردهاند، در تعارض است. مجلسي پس از اشاره به نظريات فقها ميگويد:
اولاً، نص و اجماع در تحريم شراب مربوط به خوردن آن است؛ اما در باره روايتي که به طور مطلق استفاده از آن را منع کردهاند، بايد گفت اين روايت با آنها تعارضي ندارد؛ زيرا مقيد به قيد اضطرار است؛ يعني، در حالت اضطرار، استفاده از شراب اشکالي ندارد. ۳
نتيجه
علامه مجلسي در مواجهه با پديده تعارض روايات، احتياط و دقت فراواني از خود نشان ميدهد و به سادگي به رد و طرح آنها اقدام نميکند و از نفي شتابزده و غير مبتني بر آراي قطعي، سخت ميپرهيزد. او در تعارض اخبار ميکوشد تمام احتمالات مطرح در جمع روايات را مطرح کند؛ احتمالاتي که لزوماً قابل اثبات نيستند و در مواردي حتي از طرف خود وي بعيد دانسته شدهاند؛ افزون بر آن که مجلسي در برخي موارد فقط به وجود تعارض ميان روايات اشاره کرده و راهکاري براي حل آن نشان نداده است.
1.. بحار الأنوار، ج۵۴، ص۳۰۹.
2.. همان، ج۵۹، ص۹۱.
3.. همان؛ نمونه ديگر: همان، ج۹۸، ص۱۴۵.