سپس ميگويد:
روايات ديگري نيز در مدحش وارد شده و به خلاف آن هم رواياتي نقل شده که ما در کتاب بزرگمان آنها را نقل کردهايم و جوابشان را نيز دادهايم. اين مرد در نزد من شأني عظيم و جايگاهي رفيع دارد. ۱
ابن داود حلي نيز در رجالش، در دفاع از هشام، گفته است:
من اتهامهايي را که برقي به وي زده نميپذيريم؛ زيرا اعتقادات او معلوم است و ستايشهاي اصحاب در خصوص او متواتر است. شاگرد زنديق بودن او دليلي بر پيروي او از زنديق نيست؛ زيرا حکمت را هر جا يافتي، بايد اخذ کني و نظر برقي ـ که او را از مجسمه ميداند ـ بيارزش است. احتمال دارد اين سخنان به ابو شاکر برگردد، نه هشام. ۲
همچنين آية الله خويي گفته است:
من گمان ميکنم رواياتي که بر جسمي بودن هشام دلالت ميکند، همگي موضوع است. و ممکن است اين نسبت از حسد سرچشمه گرفته باشد؛ همانگونه که روايت کشي به اسنادش سليمان بن جعفر دلالت دارد که ميگويد: از امام رضا عليه السلام در باره هشام بن حکم پرسيدم. امام فرمود: «خداي او را رحمت کند! او بنده ناصحي بود و از سوي اصحابش، به خاطر حسادت ايشان به وي آزار ديد». ۳
خلاصه ديدگاههاي اصحاب رجال در باره او
از خلاصه سخناني که از خبرگان علم رجال نقل گرديد، نتايج زير به دست ميآيد:
شهادت نجاشي بر حسن تحقيق هشام
نجاشي گفت که او در روايات ثقه است و در اين امر، حسن تحقيق دارد و مقصود او از حسن تحقيق در روايات، اين است که روايات او موافق ديدگاه مذهب است و در اصول و کتابهاي او چيزي که مخالف اصول و قواعد عمومي مذهب -که اهل بيت عليهم السلام بيان داشتهاند - وجود ندارد. دانسته است که مذهب اهل بيت عليهم السلام بر تنزيه مطلق و عدم تشبيه استوار است. پس اين گواهي نجاشي بر سلامت هشام بن حکم از اتهام تشبيه و تجسيم است که از عبارت حسن التحقيق وي برميآيد.
او از خواص اصحاب امام کاظم عليه السلام است
لفظ خواص بر انسان بسيار نزديک اطلاق ميشود. پس اگر امام کاظم عليه السلام شائبه تجسيم را نزد هشام مييافت، او را به خاطر آن، مذمت ميکرد؛ در حالي که ميبينيم مدح شده از سوي امام صادق و امام کاظم عليه السلام صفتي است که هميشه همراه هشام است.
1.. خلاصة الاقوال، ص۲۸۸ ـ ۲۸۹.
2.. رجال ابن داود، ص۲۰۰.
3.. معجم رجال الحديث، ج۲۰، ص۳۲۱.