و شايد شبهات تجسيمي که در سخنان وي وجود دارد، به ابو شاکر برگردد که هشام آنها را بيان داشته است. از اين رو، ابن داود حلي ميگويد:
در جلالت هشام بن حکم هيچ بحثي نيست، اما برقي فقط به خاطر آن که او از شاگردان
ابو شاکر زنديق بوده، بر او عيب گرفته است. اين سخنان اعتباري ندارد؛ اگر در الفاظ او
چيزي واقع شده باشد، تأويل ميشود که او را از طعن خارج سازد؛ زيرا که اين شبهه از او
دور است. ۱
اين شهادت سوم ابن حلي به برائت هشام از شبهه تجسيم است.
آية الله خويي روايات را ضعيف ميداند و حسد را باعث اين انتساب به وي ميداند
آية الله خويي نيز به برائت هشام از اتهام تجسيم شهادت ميدهد؛ آن هنگام که ميگويد اعتقادي به رواياتي که هشام را به تجسيم موصوف ميسازند، ندارد و تمامي آنها را جعلي ميداند که به سبب حسد و بغض نسبت به هشام ساخته شدهاند.
دليل وي روايتي از قول امام رضا عليه السلام است که وقتي در باره هشام از او سؤال کردند، فرمود:
خدا او را رحمت کند! او بنده ناصحي بود و از سوي اصحابش به خاطر حسادت ايشان به وي آزار ديد. ۲
امام رضا عليه السلام براي او طلب رحمت ميکند و او را از شبهه تجسيم پيراسته ميداند. نتيجه، اين که در اينجا شهادتهايي بر برائت هشام بن حکم وجود دارد که او را از تهمت تجسيم ـ که افرادي از روي حسد و بغض ساختهاند ـ دور ميسازد.
ما بايد رواياتي را که در آنها ادعا شده که هشام از مجسمه است، بر علم رجال و درايه عرضه کنيم تا با مناقشه در آنها، به نتيجه واضحي براي بحث خود دست يابيم.
فصل دوم. رواياتي که به وسيله آنها هشام بن حکم به تجسيم متهم شده است
1. روايت علي بن ابي حمزه:
روي شيخ کليني باسناده، عن علي بن ابي حمزه، قال: قلت لابي عبدالله عليه السلام: سمعت هشام بن الحکم يروي عنکم أن الله جسم صمدي نوري... فقال عليه السلام: «سبحان من لا يعلم احد کيف هو الا هو، ليس کمثله شيء ... و لا تدرکه الحواس و لا يحيط به شيء، و لا جسم و لا صورة»؛ 3 علي بن ابي حمزه گويد که به امام صادق عليه السلام عرض کردم: من از هشام بن حکم شنيدم که از شما روايت کرده است، خدا جسمي است توپُر و نوراني ... فرمود: «منزه باد کسي که هيچ کس،
1.. رجال ابن داود، ص۲۸۴.
2.. اختيار معرفة الرجال، ج۲، ص۵۴۷؛ جامع الرواة، ج۲، ص۳۱۳.
3.. الکافي، ج۱، ص۱۰۴.