جز ذات او نداند که او چگونه است. به مانندش چيزي نيست ... نه حواس او را دريابند و نه در چيزي ميگنجد و نه جسم است و نه صورت».
براي سقوط اين روايت و عدم اعتبارش، وجود علي بن ابي حمزه بطائني کافي است؛ زيرا او يکي از ارکان واقفيه است. شيخ طوسي در چند جا گفته است:
او واقفي است و ابو الحسن علي بن حسن بن فضال گفته است: علي بن ابي حمزه، دروغگوي واقفي، متهم ملعون، من روايات بسياري از او روايت کردم و کل تفسير قرآن را از او از ابتدا تا انتهايش نوشتم، جز اين که جايز نميدانم يک حديث را از وي روايت کنم. 1
و ابن غضايري گفته است:
علي بن ابي حمزه ـ خدا او را لعنت کند ـ ريشه وقف است و دشمنترين مردم نسبت به امام بعد از امام کاظم عليه السلام است. 2
سخن ابن ابي حمزه ضعيف است و آسيبي به جلالت قدر هشام بن حکم ـ که شهادتهاي علماي رجال بر وثاقتش و مدح ائمه را براي او ديديم ـ وارد نميسازد.
2. روايت محمد بن فرج رخجي:
و روي ايضاً بسنده، عن علي بن محمد، رفعه، عن محمد بن الفرج الرخجي، قال: کتبت الي ابي الحسن عليه السلام أسأله عمّا قال هشام بن الحکم في الجسم، و هشام بن سالم في الصورة و کتب عليه السلام: «دع عنک حيرة الحيران، و استعذ بالله من الشيطان، ليس القول ما قاله الهشامان»؛۳
محمد بن فرج رخجي گويد: به امام دهم نوشتم و از او پرسيدم از آنچه هشام بن حکم
در باره جسم گفته و هشام بن سالم در باره صورت. در پاسخ نوشت: «سرگرداني و
حيراني را از سر بگذار و پناه به خدا از شيطان رجيم ببر، قول درست آن نيست که دو هشام گفتهاند».
اين روايت نيز ضعيف و غير معتبر است؛ زيرا مرفوع است و در آن واسطهاي مجهول وجود دارد. علاوه بر اين، علامه مجلسي در دلالت اين روايت مناقشه کرده و گفته است:
گفته شده که آنها گفتند به جسم، نه مانند اجسام و به صورت، نه مانند صورتها، شايد مقصود آن دو از به جسم، حقيقت قائم به ذات و به صورت، ماهيت باشد؛ اگر چه در اطلاق اين دو لفظ به خداي تعالي خطا کردهاند ۴
در هر حال، روايت قابل اعتماد نيست و ضعيف است.
1.. اختيار معرفة الرجال، ج۲، ص۷۰۶؛ خلاصة الاقوال، ص۳۳۴.
2.. خلاصة الاقوال، ص۳۶۳.
3.. الکافي، ج۱، ص۱۰۵.
4.. بحار الأنوار، ج۳، ص۲۸۸.