99 . نقد و بررسى علل جعل حديث، رمضانعلى تقى زاده چارى، دكترى علوم قرآن و حديث، دانشگاه آزاد اسلامى (واحد علوم و تحقيقات)، استاد راهنما: دكتر سيّد محمّدباقر حجتى، استاد مشاور: استاد على اكبر غفّارى، 1370، 208 ص.
بحث از اين كه مفهوم جعل و وضع و نيز حديث موضوع و مجعول چيست، و چگونه مى توان وجود اين عنصر نامبارك را در روايات دينى به ديده يك واقعيت نگريست و از عوامل دخيل در پيدايش و گسترش آن سخن به ميان آورد و در صدد شناسايى عاملان آن و نيز انگيزه هاى آنان در اين امر برآمد و از نفوذ و گسترش آن در متن منابع و متون دينى مسلمانان جلوگيرى كرد، بحثى است كه در اين پايان نامه به آن اهتمام ورزيده شده و سعى گرديده تا حدّى به نقد و تحليل آن پرداخته شود.
اين نوشتار، از يك مقدّمه و پنج بخش تشكيل شده است.
در مقدّمه، نخست جايگاه حديث و سنّت در اسلام پس از قرآن، اختلاف نظرها در حدود و كمّ و كيف سنّت، و نظر برخى بزرگان در اين باره، از جمله نكاتى است كه نگارنده از آنها ياد كرده است.
بخش اوّل رساله، درباره هويّت حديث جعلى است. نگارنده با عناوينى چون: لفظ موضوع از نگاه لغت شناسان، مراتب حديث در نگاه عالمان حديث و درايه، اصطلاح حديث موضوع از نگاه عالمان حديث و درايه، وجه تسميه حديث موضوع، جايگاه حديث موضوع در ميان ساير روايات، حكم نقل حديث موضوع و تاريخچه جعل حديث، درباره ريشه و منشأ حديث مجعول به بحث پرداخته است.
نگارنده در بخش دوم، در مورد ورود عنصر جعل در حديث و شواهد دالّ بر اين امر، بحث مى كند. وى در اين زمينه از شواهد (نقلى مانند آيات قرآن و روايات) ياد كرده و از شواهد غير نقلى (عقلى و تاريخى)
نيز دوازده مورد عمده از دلايل و شواهد غير نقلى را يادآور شده است.
در بخش سوم نيز به معرّفى و توضيح عوامل دخيل در پيدايش و گسترش جعل حديث پرداخته شده است. نگارنده در قسمت اوّل به عواملى از قبيل: عدم كتابت و ضبط حديث، نقل حديث بدون ذكر سند و دخالت اهل كتاب اشاره دارد. در قسمت دوم نيز نقل به معنا در حديث، تسامح در ادلّه سنن، اعتماد بيش از حدّ به صحابه، گسترش فتوحات اسلامى، تأويل گرايى، پيدايش احزاب و فرقه هاى سياسى و كلامى و فقهى، جدال و درگيرى ميان متعصّبان دو مذهب بزرگ اسلامى (شيعه و سنّى) و اهداف سياسى فرمانروايان را از جمله عوامل دخيل در گسترش جعل حديث مى داند.
در بخش چهارم، اصناف و طبقات جاعلان حديث و انگيزه هاى آنان در جعل حديث بر شمرده شده است. اين اصناف عبارت اند از: زنادقه، غلات، قصّاص و داستانسرايان.
وى ضمن بررسى هر سه واژه از نظر لغت و ريشه و اصطلاح و ذكر برخى از عقايد هر يك از اين سه گروه، نحوه پيدايش آنها و شيوه برخوردشان با حديث را شرح داده و علّت و انگيزه هر يك را با ذكر مواردى بيان داشته است.
در بخش پنجم، نگارنده، كيفيت شناسايى احاديث جعلى و راه هاى جلوگيرى از نفوذ و نشر آنها را توضيح داده است. قسم اوّل را كه خود از دو بخش مربوط به راوى و مروى تشكيل شده، تقسيم نموده و در مورد راهكارهاى جلوگيرى از نفوذ و نشر احاديث جعلى نيز دو راه عمده را با استشهاد به روايات، بيان داشته است.
در پايان ، چند كتاب درباره احاديث جعلى معرّفى شده است.