104 . ولايت در نهج البلاغة، عصمت جهانشاهى، كارشناسى ارشد الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه آزاد اسلامى تهران، استاد راهنما: دكتر احمد بهشتى، استاد مشاور: دكتر محمّدباقر حجّتى، 184ص .
نگارنده در اين مجموعه به بيان راز و رمز ولايت از زبان ولىّ اللّه الأعظم پرداخته و با محور قرار دادن كتاب شريف نهج البلاغة، به شرح و بسط بحث از ولايت، مراد و منظور از اين اصطلاح پرداخته و معناى
ولايت از ديدگاه نهج البلاغة بيشتر مدّ نظر وى بوده است.
در بحث هاى مقدّماتى، سخنى كوتاه درباره شخصيت على عليه السلامبيان شده و در قسمت بعد به عظمت نهج البلاغةى او اشاره شده است.
در مبحث بعد، قبل از شروع بحث، ولايت از لحاظ واژه و ريشه در كتب لغت مورد بررسى قرار داده است.
مطالب بخش بعدى درباره اقسام ولايت است. نگارنده، چهار قسم براى ولايت عنوان كرده و توضيح مى دهد كه عبارت اند از: ولايت محبّت، ولايت امامت، ولايت تكوينى و ولايت تشريعى.
در قسم اوّل (ولايت محبّت) آمده كه ضرورت دوستى اهل بيت و اين كه دوستى آن بزرگواران، اجر رسالت و ناشى از دوستى حق است. همچنين درباره رمز دوستى على عليه السلام و اين كه دوستى وى، ايمان و دشمنى وى نفاق است، سخن به ميان آمده است.
در بحث ولايت امامت كه به معناى پيشوايى دينى است، درباره نصب امام از جانب خدا و همچنين عصمت و علم او بحث شده است، و اين كه عصمت و علم در بالاترين حدّ آن، فقط شامل آل محمّد صلى الله عليه و آلهمى شود.
بحث ديگر اين قسمت، درباره ولايت تكوينى يا ولاء تصرّف است كه در مرحله اوّل، مخصوص خداوند متعال و سپس، مختّص اولياى الهى به اذن الهى است و بالاترين مرتبه آن را اهل بيت عليهم السلامدارا هستند از مطالب مهم اين قسمت، بحث از هدايت به امر است كه مقام ويژه امام است و هدايت و راهبرى است.
مطلب مورد اشاره ديگر، ولايت تشريعى است كه در دو معنا توضيح داده شده است:
الف . به معناى وضع قوانين و احكام، كه اين ويژگى نيز از آنِ حق تعالى
و پس از او پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام است.
ب . به معناى سرپرستى و راهبرى، كه ضرورى جامعه است و غفلت از آن، عواقب زيانبار بسيارى را در جوامع اسلامى در بر داشته است. در اين قسمت به فطرت و همچنين سيره پيامبر بزرگوار استناد شده، و اين كه در زمان غيبت، سرپرستى جامعه مسلمانان با ولىّ فقيه جامع شرايط رهبرى است؛ زيرا اين مقام، ثابت است و مقام، غير از فرد است، و با نبود فرد، مقام از بين نمى رود.
در بخش ديگر پايان نامه، حكومت در نهج البلاغة به طور اجمال مورد بررسى قرار گرفته است. از مهم ترين و فراوان ترين مباحث نهج البلاغه، مبحث حكومت است. با اين كه على عليه السلامپيشواى دينى است و امامت دينى جامعه را دارد، درباره حكومت، بسيار تأكيد كرده است و در عين حال، آن را بى ارزش تر از كفش لنگه اى پاره و آب دهان بُز دانسته است؛ زيرا حكومت، فى نفسه، ارزشى ندارد، امّا به خاطر هدفى كه بر آن مترتّب مى گردد، ارزش بالايى خواهد داشت.
از مباحث مهم ديگر كه به بهترين شيوه در نهج البلاغة مطرح شده «رابطه والى و رعيّت» است و از زيباترين مباحث در اين زمينه، عهدنامه حضرت على عليه السلام به مالك اشتر، سردار رشيد اوست.
عنوان مبحث ديگر اين بخش، «اهل بيت و حكومت» است.
در پايان مبحث حكومت، به سكوت تلخ و شكوهمند على عليه السلاماشاره شده، كه آن بزرگوار براى حفظ وحدت مسلمانان صبر كرد و حقّ حكومت را ـ كه مهم بود ـ فداى وحدت مسلمانان ـ كه اهم بود ـ نمود.
آخرين بخش از اين مجموعه به بيان حقيقت ولايت اختصاص يافته، و اين كه «ولىّ» از اسماى حق و دائمى است. همچنين درباره اتّحاد
ولايت پيامبر بزرگوار صلى الله عليه و آلهو على عليه السلام سخن به ميان آمده و برخى از فضايل بى شمار آن حضرت، بيان شده است.