21 . بررسى تاريخ حديث اهل سنّت پس از قرن سوم هجرى، خديجه احمد مهرابى، كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث، دانشكده اصول دين قم، استاد راهنما: دكتر مجيد معارف، استاد مشاور: استاد على اكبر غفّارى، 1379، 206ص.
آنچه در اين پايان نامه مدّ نظر نگارنده بوده، سير و تفحّصى در تاريخ حديث اهل سنّت پس از قرن سوم هجرى است كه تا زمان حال نيز ادامه يافته و با مطالعه آن مى توان فهميد كه تدوين و نگارش حديث اهل سنّت ، در اين دوره نيز با جدّيت دنبال شده و محدّثان، تحقيقات خود را ادامه داده اند. وى در پژوهش خود بر آن است كه گزارشى هر چند كوتاه در خصوص اين تحوّلات به دست بدهد.
نگارنده، علاوه بر بررسى تحوّلات حديثى اهل سنّت در دوره متأخّر، معتقد است اقدامات محدّثان و علماى اهل سنّت، عمدتا در راستاى
توجيه و تحليل مشكلات تاريخى حديث اين مكتب و خصوصا تصويب الموطأ مالك بن انس و صحاح ستّه بوده است.
از جمله اقداماتى كه در اين پايان نامه انجام گرفته، به دست دادن اطّلاعاتى در مورد كتب حديثى اهل سنّت و مشخصات كتابشناسى آنهاست و از آن جا كه اساسا موضوع آن بررسى درباره تأليفات حديثى اهل سنّت پس از قرن سوم هجرى بوده، و نيز از آن جا كه در عين حال، آگاهى از تحوّلات حديثى سه قرن نخست، گرچه به نحو اجمال، امرى ضرورى است، و همچنين به جهت آن كه اين مباحث به شكل جامعى در كتاب تاريخ عمومى حديث اثر دكتر مجيد معارف آمده است، لذا نخست با استفاده از كتاب ياد شده، بيان مختصرى در مورد مهم ترين خطوط و تحوّلات تاريخ حديث اهل سنّت در سه قرن اوّل هجرى ذكر شده و سپس، تحوّلات تاريخ حديث اهل سنّت پس از قرن سوم، مورد بررسى قرار گرفته است.
اين پايان نامه از هفت بخش اصلى و يك بخش مقدّماتى تشكيل شده است. در بخش مقدّماتى، سير تحوّلات تاريخ حديث اهل سنّت طى دو دوره: پيش از قرن سوم هجرى و پس از آن، در دو فصل توضيح داده شده است. مطالب مورد بحث در فصل اوّل، شامل سير تحوّلاتى حديث از جهت تدوين حديث در دوران پيامبر صلى الله عليه و آله و خلفا، واكنش متفاوت صحابيان در مقابل منع تدوين حديث، نظر محقّقان اهل سنّت و سپس نظر محقّقان شيعه در اين باره و در نهايت، وضعيت حديث در دوران بنى اميّه است.
در فصل دوم با بيان اين كه قرن سوم، طلايى ترين عصر در تاريخ سنّت بوده و بيشترين خدمات در زمينه حديث در اين قرن ارائه شده، ظهور پيش گامان بزرگ راويان و حفّاظ را مربوط به اين برهه مى داند. با
شروع قرن چهارم بود كه دولت اسلامى دچار آشفتگى سياسى شد و تا اواخر قرن هفتم، سير نزولى علمى پديدار شد.
نگارنده، در بخش اوّل از هفت بخش اصلى پژوهش، مهم ترين شروح الموطّأ مالك بن انس، شروح صحيحين و شروح سنن را طى سه فصل، معرّفى نموده و از ميان كتب ياد شده، التمهيد، تنوير الحوالك، شرح زرقانى بر الموطأ، فتح البارى، الكواكب الدرارى و عمدة القارى را از ميان شروح صحيح البخارى، و المنهاج فى شرح مسلم بن حجاج را از ميان شروح صحيح مسلم، و از ميان شروح سنن، عون المعبود، المنهل المورود، تحفة الأحوذى، شرح سيوطى بر سنن النسائى، شرح سندى بر سنن ابن ماجة را به تفصيل، معرّفى و بررسى نموده است.
نگارنده در بخش دوم، به معرّفى تأليفات جديد حديثى پرداخته و در بخش سوم، جوامع بين صحيحين، جوامع صحاح ستّه و جوامع كتب فقهى را بررسى نموده و سپس، دو كتاب المسند الجامع و جمع الجوامع را معرّفى كرده است.
بخش چهارم، شامل يك فصل است كه طى آن، زوايدنويسى معرّفى شده و مهم ترين كتب نوشته شده در اين زمينه، نام برده شده و كتاب المطاب العالية و مجمع الزوائد و منبع الفوائد مفصّلاً معرّفى شده است.
بخش پنجم، شامل شش فصل است. در فصل اوّل، كتب مستخرجات و مستخرج ابوعوانه معرّفى شده است.
در فصل دوم، كتب اجزاء و مسند اهل بيت و فضايل فاطمه(س) به طور مفصّل آمده و در فصل سوم، كتب اطراف و دو كتاب تحفة الأشراف بمعرفة الأطراف و موسوعة أطراف الحديث النبوى ذكر شده است.
در فصل چهارم نيز كتب التخريج و المقاصد الحسنة معرّفى گرديده است و در فصل پنجم، كتب معاجم و المعجم الكبير طبرانى، و در فصل ششم،
كتب مستدركات و المستدرك على الصحيحين شرح داده شده اند.
بخش ششم، در باب علم موضوعات و مهم ترين كتب نوشته شده در اين زمينه است. در آخر نيز كتاب الموضوعات ابن جوزى، به تفصيل، معرّفى شده است.
در بخش هفتم، دانش هاى تخصّصى حديث ـ كه شامل علم مصطلح الحديث، غريب الحديث، علل الحديث، مختلف الحديث، ناسخ و منسوخ و علم رجال و بررسى جرح و تعديل راويان است ـ بررسى شده و كتب مقدمة ابن الصلاح، تدريب الراوى، النهاية فى غريب الحديث، العلل الواردة، تأويل مختلف الحديث، الاعتبار فى الناسخ والمنسوخ و الجرح و التعديل رازى، شرح داده شده اند.