فلسفه عصمت

پرسش :

راز مصونیت انبیا و اوصیای آنها از گناه و اشتباه چیست؟



پاسخ :

در بارۀ فلسفۀ عصمت و راز مصونیت انبیا و اوصیاى آنان از گناه و اشتباه، چند نظریّه وجود دارد که آنها را به طور اجمال، نقد و بررسى می‌نماییم:

نظریّۀ اوّل: علم به مفاسد گناه

برخى از بزرگان معاصر، عامل پیدایش عصمت را «علم به مفاسد گناه» مى دانند؛ البتّه نه هر علمى را؛ بلکه علمى که لوازم و آثار گناه را به طور دقیق براى انسان مجسّم کند. در این صورت، انسان در عین این که کاملاً آزاد است، با توجّه به شناخت دقیق و روشنى که از مفاسد گناه دارد، نه تنها گناه نمى کند، بلکه گناه کردن براى او به صورت یک محال عادى[۱] در مى آید:

عصمت و مصونیت از گناه، از شئون و لوازم علم به مفاسد گناه است. البتّه این مطلب نه به این معناست که هر نوع علم به لوازم گناه، پدید آورندۀ مصونیت و عصمت است؛ بلکه باید واقع نمایى علم، به اندازه اى قوى و نیرومند باشد که لوازم و آثار گناه را آن  چنان در نظر انسان، مجسّم و روشن سازد که انسان، لوازم کارهاى خود را با دیدۀ دل، موجود و محقّق ببیند. در این موقع، صدور گناه از وى به صورت یک محال عادى در مى آید.[۲]

سخن فوق، نگاشتۀ یکى از نویسندگان معاصر در بارۀ فلسفه و راز عصمت است.

به این نظریّه، دو ایراد مى توان گرفت:

۱. در مورد اعمال ارادى انسان، علم، تنها واقعیت‌ها را آن گونه که هست، نشان مى دهد، در حالى که تحقّق یک عمل ارادى یا عدم تحقّق آن، به وسیلۀ اراده انجام مى پذیرد، نه علم. به عبارت دیگر، علم، مفاسد گناه و آلودگى را کشف مى کند و انسان با وجود میل شدیدى که بر حسب غرایز به انجام محرّمات دارد، گاه داراى ارادۀ نیرومندى است که مانع از انجام گناه مى گردد و گاه در نتیجۀ ضعف اراده، تسلیم تمایلات سرکش مى شود و با توجّه کامل به پیامدهاى خطرناک گناه، مرتکب آن مى شود. به سخن روشن تر، علم، چراغ است و تمایلات سرکش، راهزن و اراده، نگهبان. به هر اندازه اى که این نگهبان قوى باشد، مى تواند با استمداد از پرتو نور علم، از تجاوز تمایلات و هوس‌ها پیشگیرى کند و تنها وجود چراغ و تجسّم مفاسد، براى پیشگیرى قطعى از آلودگى کافى نیست.

۲. اگر فلسفۀ عصمت، علم به مفاسد باشد، جاى این پرسش همچنان باقى است که «این علم خاص که آن قدر نیرومند است که صدور گناه را از شخص معصوم به صورت یک محال عادى در مى آورد، از کجا براى معصوم پیدا شده است؟»؛ زیرا تا منشأ این علم پیدا نشود، راز عصمت گشوده نمى شود.

اگر پاسخ داده شود که: «شخص معصوم با طىّ مراحلی به این علم مى رسد»، باید براى به دست آوردن فلسفۀ عصمت، به بررسى آن مقدّمات پرداخت، و اگر گفته شود که: «این علم، موهبتى الهى است»، نتیجه اش این مى شود که عصمت، فضیلتى اختیارى نیست؛ زیرا هر کس این علم را داشته باشد، معصوم مى شود، وگر نه خیر. پس به این باز مى گردد که خداوند، افراد خاصّى را با ملکۀ عصمت و گروهى را بدون آن، آفریده است(!)

علاوه بر این، همان طور که نویسندۀ مزبور نیز یادآور شده، این توجیه تنها در مورد عصمت از گناه است. بنا بر این، فلسفه و راز مصونیت انبیا و امامان از اشتباه، حل نشده باقى مى ماند.

نظریّۀ دوم: عوامل چهارگانه

نظریّۀ دیگرى که در زمینۀ فلسفۀ عصمت داده شده، این است که کمالات معنوى و روحى معصومان، موجب پیدایش ملکۀ عصمت گشته است:

پیامبران از نظر روحى و معنوى، از نیروى ایمان فوق العاده و علم و دانش سرشار بهره مند بودند و بیش از هر چیز، این دو عامل روحى بود که عوامل گناه و انحراف را در وجود آنها محکوم نموده بود.... در این جا این سؤال باقى مى ماند که: این حالات روحى که سرچشمۀ معصوم بودن است، از کجا و چگونه در وجود پیامبران پیدا مى شد؟ پیدایش این کمالات، معلول چند عامل عمده و اساسى بوده است:

۱. وراثت. خاندان‌هایى که پیامبران در آن متولّد مى شدند، عموماً خاندان‌هاى پاک و اصیلى بودند که با گذشت زمان، کمالات و فضائل روحى برجسته اى در آنها جمع گردیده و نسل به نسل به حکم وراثت، در این خاندان‌ها جریان داشته است.

۲. انتقال فضائل و کمالات روحى از راه تربیت.

۳. یک رشته علل ناشناخته. علم روان شناسى و زیست شناسى در تحقیق علل شخصیت روحى افراد، غیر از وراثت و تربیت، به یک سلسله علل ناشناخته معتقد شده است که این علل، گاهى تأثیر خاصّى در ذرّات نطفۀ تشکیل دهندۀ افراد (ژن‌ها) مى گذارد و موجب بسیارى از حالات و نیروهاى فوق العادۀ روحى در آنها مى گردد....

۴. موهبت مخصوص الهى

به این ترتیب با دست به دست دادن عوامل متعدّد، شخص معصوم، از آلودگى گناه و انحراف، مصون مى ماند.[۳]

به نظر مى رسد که این نظریّه نیز براى کشف ریشۀ عصمت، ناتمام است؛ زیرا عامل اوّل و دوم در مورد پیامبرانى مانند آدم علیه السلام، وجود ندارد و عامل سوم نیز قابل اثبات نیست. بعلاوه، استناد «عصمت» به جهش در «ژن‌ها»، خالى از اشکال، بلکه شگفتى نیست. بنا بر این، فقط عامل چهارم مى ماند و نتیجه این مى شود که عنایت خاصّ خدا به شخص معصوم، موجب عصمت او شده است. در این جا باز این پرسش پیش مى آید که: چرا خداوند، این عنایت را به دیگران نکرد تا آنها هم داراى مقام عصمت باشند؟

نظریّۀ سوم: موهبت الهى

سومین نظریّه در بارۀ عصمت ـ که ضمن نظریّۀ دوم هم آمد ـ، آن است که عصمت، موهبتى الهى است که خداوند حکیم، آن را با توفیق و لطف و عنایت خویش، به شخص شایسته می‌دهد و در نتیجه، وی دارای مقام عصمت می‌گردد. این نظریّه، عقیدۀ دانشمندان بزرگى همچون شیخ مفید، سیّد مرتضى و کلّیۀ کسانى است که حقیقت عصمت را به «توفیق و لطف خدا» تفسیر مى کنند.

در توجیه این که چرا خداوند متعال، این توفیق را در اختیار افراد معدودى قرار مى دهد، علّامه حلّى در کتاب کشف المراد مى فرماید:

موجبات این لطف، چهار چیز است:

۱. شخص معصوم از نظر جسمانى و روانى، داراى امتیازات خاصّى است که موجب مى شود در او ملکۀ اجتناب از گناه به وجود آید.

۲. براى شخص معصوم، آگاهى به مفاسد گناهان و ارزش اطاعت از خداى متعال، حاصل مى شود.

۳. علوم مذکور با تکرار وحى و یا الهام، تأیید مى گردد و در نتیجه، مفاسد گناهان، محسوس و وجدانى مى شود.

۴. شخص معصوم، نه تنها بر واجبات، بلکه بر ترک امورى که مستحب و راجح است، مؤاخذه مى شود، به طورى که حس مى کند به هیچ وجه اهمال در مورد او وجود ندارد؛ بلکه در کارهاى غیر واجب نیز شدیداً مورد مؤاخذه واقع مى شود.

هنگامى که امور مذکور در شخصى جمع شد، او داراى مقام عصمت مى گردد.[۴]

با در نظر گرفتن مطالب گذشته، روشن مى شود که در دو نظریّۀ سابق، بویژه نظریّۀ دوم، از نظریّۀ سوم ـ که مربوط به متکلّمان قدیم است ـ، استفاده شده و در قالب اصطلاحاتى به روزتر، به شکل یاد شده، در آمده است.

بر اساس آنچه در نقد نظریّۀ اوّل و دوم، توضیح داده شد، این نظریّه نیز نمى تواند فلسفۀ عصمت را بیان نموده، راز مصونیت انبیا از گناه و اشتباه را بگشاید و معلوم کند که چرا عصمت در انحصار افرادى معدود است؛ زیرا طبق این نظریّه، امور چهارگانۀ یاد شده، در هر کس باشد، داراى مقام عصمت مى شود.

نظریّۀ چهارم: اراده و انتخاب انسان

نگارنده (آیت الله ری شهری)، این نظریّه را براى اوّلین بار از روایات اسلامى استنباط و استخراج کرده و بر این عقیده است که تنها این نظریّه مى تواند بیانگر فلسفۀ عصمت باشد و راز مصونیت انبیا را بگشاید. چه خوب بود که نویسندگان و علماى ما، راز عصمت را از خود معصومان علیهم السلام مى پرسیدند و آن را در گفته هاى خودشان جستجو مى کردند.

بر اساس این نظریّه، عصمت، پدیده اى کاملاً ارادى و اختیارى است و ارادۀ انسان در پیدایش این ویژگى، نقشی تعیین کننده دارد. از این رو، عصمت، در انحصار افرادى معدود نیست؛ بلکه همۀ انسان‌ها مى توانند این ویژگى را در خود ایجاد کنند.

توضیح، این که: بررسى دقیق متون اسلامى و روایاتى که در بارۀ پیدایش ملکۀ «عصمت» در انسان، از امامان معصوم علیهم السلام رسیده‌اند، ما را به این نتیجه مى رساند که انسان، همان طور که مى تواند با به کار بردن واکسن‌هایى ویژه، از پیدایش بیماری‌هاى گوناگون جسمى، پیشگیرى و خود را از ابتلا به آن بیماری‌ها حفظ نماید، مى تواند تحت شرایطى خاص و انجام اعمالى ویژه، از آلودگی‌هاى معنوى و ابتلاى روانى به بیمارى گناه، پیشگیرى نماید و مصونیت پیدا کند.

 

[۱] . محال، گاهى عقلى و گاهى عادى است. در محال عقلى، تحقّق شى ء از نظر عقل به هیچ وجه امکان ندارد، مثل جمع نقیضین، ولى در محال عادى، تحقّق شى ء از نظر عقل، امکان دارد، هر چند عادتاً ممتنع است، مثل راه رفتن انسان بر روى آب.

[۲] . رهبرى امّت، جعفر سبحانى: ص۲۳۱ ـ ۲۳۲.

[۳] . پرسش ها و پاسخ هاى مذهبى: ج۱ ص۱۶۵ ـ ۱۷۰.

[۴] . کشف المراد: ص۴۹۴. نیز، ر. ک: بحار الأنوار: ج۱۷ ص۹۳ ـ ۹۴. 



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت