25
خردگرايي در قرآن و حديث

عقل طبع و عقل تجربه

در متون اسلامى به جاى تقسيم عقل به نظرى و عملى، تقسيم بندى ديگرى وجود دارد و آن، تقسيم عقل به «عقل طبع» و «عقل تجربه» يا «عقل مطبوع» و «عقل مسموع» است. امام على عليه السلام مى فرمايد:
العقل عقلان: عقل الطبع و عقل التجربة، و كلاهما يؤدى المنفعة.
عقل دو گونه است: طبيعى و تجربى، و هر دو سودآور است .
و نيز فرموده است:
رأيت العقل عقلينفمطبوع و مسموع،
ولا ينفع مسموعإذا لم يك مطبوع،
كما لا ينفع الشمسوضوء العين ممنوع.
عقل را دو گونه يافتم، طبيعى و شنيدنى. عقل شنيدنى، بدون عقل طبيعى، سودمند نيست؛ چنانكه با فقدان نور چشم، خورشيد، سودى ندارد ۱ .
جالب توجّه است كه همين تقسيم، درباره علم از آن حضرت روايت شده است:
العلم علمان: مطبوع و مسموع و لاينفع المسموع اذا لم يكن المطبوع. ۲
دانش، دو گونه است: طبيعى و شنيدنى. دانش شنيدنى، بدون دانش طبيعى، سودمند نيست .
سؤال اين است كه عقل و علم مطبوع چيست و چه تفاوتى با عقل و علم مسموع دارد، و چرا اگر عقل و علم مطبوع نباشد، عقل تجربه و علم مسموع براى انسان مفيد نيست؟
پاسخ اين است كه به حسب ظاهر، مقصود از عقل و علم مطبوع، معارفى است كه خداوند متعال در طبيعت همه انسانها نهاده، تا بتوانند راه كمال را بيابند و به مقصد نهايى آفرينش خود، راه يابند. قرآن كريم، از اين معارف فطرى به الهام فجور و تقوا تعبير كرده است:
و نفس و ما سوّاها فألهما فجورها و تقواها . ۳
سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد ؛ سوگند به نفْس و آن كس كه آن را درست كرد .
كه امروزه آن را وجدان اخلاقى مى نامند.
عقل طبع و يا وجدان اخلاقى، هم مبدأ ادراك است و هم مبدأ تحريك، و اگر بر اساس تعاليم پيامبران الهى احيا شود و رشد كند، انسان مى تواند از ساير معارفى كه از طريق تحصيل وتجربه اندوخته است، بهره گيرد وبه حيات طيّبه انسانى دست يابد.
اگر عقل طبع در اثر پيروى از هواهاى نفسانى و وساوس شيطانى بميرد، هيچ معرفتى براى رساندن انسان به زندگى مطلوب او سودمند نيست. همان گونه كه در كلام زيباى اميرالمؤمنين آمده، عقل طبع، نقش شمع را دارد و عقل تجربه، نقش خورشيد را. براى ديدن حقايق، هم چشم سالم لازم است و هم نور خورشيد، و همان طور كه نور خورشيد نمى تواند جلوى لغزش نابينا را بگيرد، عقل تجربه هم نمى تواند مانع لغزش و انحطاط كسانى گردد كه عقل طبع و وجدان اخلاقى آنها مرده است .

1.ر . ك : ص ۴۵ .

2.ر . ك : العلم والحكمة في الكتاب والسنة، ص ۳۶ (ح ۴) .

3.سوره شمس، آيه ۷ ـ ۸ .


خردگرايي در قرآن و حديث
24

عقل نظرى و عقل عملى

در تفسير عقل نظرى و عقل عملى، دو نظريه وجود دارد:
نظريه اوّل اين است كه عقل، مبدأ ادراك است و در اين مورد، تفاوتى ميان عقل نظرى و عقل عملى وجود ندارد؛ بلكه تفاوت در هدف است. اگر هدف از ادراكِ چيزى، شناخت بود، مبدأ ادراك آن، عقل نظرى ناميده مى شود؛ مانند شناخت حقيقت هستى؛ و اگر هدف از ادراكِ چيزى عمل بود، مبدأ ادراك آن، عقل عملى ناميده مى شود؛ مانند شناختِ نيكو بودنِ عدل و زشت بودن ظلم، پسنديده بودن صبر، ناپسند بودن جزع و ... اين نظريه به مشهور فلاسفه نسبت داده شده است. بر اساس اين نظريه، عقل عملى، مبدأ ادراك است نه تحريك.
نظريه دوم، اين است كه تفاوتِ ميانِ عقل نظرى و عقل عملى، جوهرى است، يعنى تفاوت در مبدأ ادراك بودن آنهاست. عقل نظرى، مبدأ ادراك است؛ خواه هدف از ادراك، معرفت باشد يا عمل؛ و عقل عملى، مبدأ تحريك است و نه ادراك.
وظيفه عقل عملى، اجراى مدرَكات عقلى نظرى است.
نخستين كسى كه اين نظريه را در برابر مشهور اختيار كرده، ابن سينا و پس از وى، قطب الدين رازى، صاحب محاكمات و اخيرا محقّق نراقى، صاحب جامع السعادات است. ۱
به نظر مى رسد كه نظريه نخست، به مفهوم كلمه عقل، نزديك تر است وصحيح تر آن است كه عقل عملى، به مبدأ ادراك و تحريك تفسير شود؛ زيرا شعورى كه بايدها و نبايدهاى اخلاقى و عملى را هدف قرار مى دهد، هم مبدأ ادراك است و هم مبدأ تحريك، و اين نيروى ادراكى، همان است كه قبلاً وجدان اخلاقى ناميده شد و در نصوص اسلامى در باره آن آمده: «عقل طبع نام كما سنوضّحه» .

1.براى توضيح بيشتر ر . ك : «حسن و قبح عقلى»، فصل ششم: «عقل نظرى و عقل عملى» .

  • نام منبع :
    خردگرايي در قرآن و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1378
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 518430
صفحه از 516
پرینت  ارسال به