۵۶۹.الأمالى صدوقـ به نقل از احمد بن ابى مقدام حلبى ـ: روايت شده كه مردى خدمت على بن ابى طالب عليه السلام آمد و گفت: اى امير مؤمنان! مرا به تو نيازى است.
فرمود: «آن را روى زمين بنويس؛ چرا كه من تنگدستى را در تو آشكار مى بينم» .
وى بر روى زمين نوشت: من بينوايى نيازمندم .
[ امام] على عليه السلام فرمود: «اى قنبر! دو حُلّه بر او بپوشان» .
آن گاه مرد ، اين اشعار را سرود :
مرا جامه اى پوشاندى كه زيبايى هاى آن خواهد پوسيد ./
من نيز تو را از ستايش نيك ، جامه ها خواهم پوشاند .
اگر به ستايش نيك من نايل آمدى ، كرامت يافته اى /
و براى آنچه يافته اى، هيچ جايگزينى نخواهى يافت.
همانا ستايش ، ياد صاحبِ آن ستايش را زنده مى كند/
آن گونه كه طراوت باران ، كوه و دشت را حيات مى بخشد .
روزگار را در آن نيكى كه آغاز كردى ، ناچيز مشمار/
كه هر بنده اى پاداش كارش را خواهد يافت .
امام عليه السلام فرمود: «صد دينار به او بدهيد» .
گفتند: اى على! او را بى نياز كردى .
فرمود: «از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود مردم را در جايگاه و در خور شأنشان فرود آوريد (با مردم در خور لياقتشان برخورد كنيد) ».
سپس [ امام] على عليه السلام فرمود: «من در شگفتم از گروه هايى كه با اموال خود ، بردگان را مى خرند؛ ولى با نيكى خود ، آزادگان را نمى خرند!» .
۵۷۰.امام على عليه السلام :با نيكى ، آزاد ، بنده مى شود .
۵۷۱.امام على عليه السلام :نيكى كن تا بنده سازى .