ببين چگونه براى تو مَثَل ها زدند و گمراه شدند . در نتيجه ، راه به جايى نمى توانند ببرند؛ و گفتند : آيا وقتى استخوان و خاك شديم ، [باز] به آفرينشى جديد برانگيخته مى شويم؟ بگو : «سنگ باشيد يا آهن ، يا آفريده از آنچه در خاطر شما بزرگ مى نمايد . [باز هم برانگيخته خواهيد شد]» . پس خواهند گفت : «چه كسى ما را باز مى گرداند؟» . بگو : «همان كسى كه نخستين بار شما را پديد آورد» . [باز] سرهاى خود را به طرف تو تكان مى دهند و مى گويند : آن ، كى خواهد بود؟ بگو : «شايد كه نزديك باشد» . روزى كه شما را فرا مى خواند ، پس در حالى كه او را ستايش مى كنيد ، اجابتش مى نماييد و مى پنداريد كه جز اندكى [در دنيا ]نمانده ايد؛ و به بندگانم بگو : «آنچه را كه بهتر است ، بگويند كه شيطان ، ميانشان را به هم مى زند؛ زيرا شيطان ، همواره براى انسان ، دشمنى آشكار است» .
و [چيزى] مردم را از ايمان آوردن ، باز نداشت . آن گاه كه هدايت برايشان آمد ، جز اين كه گفتند : آيا خدا بشرى را به سمت رسول ، مبعوث كرده است؟ بگو : «اگر در روى زمين ، فرشتگانى بودند كه با اطمينان راه مى رفتند ، البته بر آنان [نيز] فرشته اى را به عنوان پيامبر ، از آسمانْ نازل مى كرديم» . بگو : «ميان من و شما ، گواه بودن خدا كافى است؛ چرا كه او همواره به [حال ]بندگانش آگاهِ بيناست» .
حديث
۱۴۲.زيد بن اسلم :اوّلين ستمگرِ روى زمين ، نمرود بود و مردم براى گرفتن غذا به وى مراجعه مى كردند . ابراهيم نيز همراه ديگران پيش وى رفت . هنگامى كه مردم از برابر نمرود گذر مى كردند ، از آنان مى پرسيد : پروردگار شما كيست؟ آنان مى گفتند : تو ؛ تا آن كه ابراهيم از مقابلش رد شد . نمرود گفت : پروردگار تو كيست؟ ابراهيم پاسخ داد : «پروردگار من ، همان كسى است كه زنده مى كند و مى ميراند» . گفت : من [هم] زنده مى كنم و[هم ]مى ميرانم . ابراهيم گفت : «خدا [ى من] ، خورشيد را از خاور برمى آورد . تو آن را از باختر برآور» . پس آن كسى كه كفر ورزيده بود ، مبهوت ماند» .