مقايسه تورات شفاهی و حديث در نقل و روايت، منع نگارش، و تدوين و تنسيق - صفحه 217

يا درباره او به دست ما رسيده است، مي‌توان دريافت. مهم ترين سخن زُهري كه در اين باب بسيار مكرّر از او نقل شده چنين است:
كُنَّا نَكَره كتابَ العِلمِ حَتّي أكرَهنَا عَليه هؤلاءِ الأُمَرَاءِ فَرَأينَا ألاّ نَمنَعَه أحَدا مِنَ المُسلِمينَ؛ ما از نگارش علم (يعني حديث) اكراه داشتيم، تا اين كه اين حاكمان ما را به اين كار واداشتند. اما اكنون بر اين نظريم كه هيچ مسلماني را نبايد از اين كار (يعني نگارش حديث) منع كرد. ۱
ضميمه تشريحي نخست در باب تعبير «كَرِه الكِتَابَ [ـة]» او با نگارش مخالف بود.
بي‌ هيچ شک و ترديدي ترجمه بالا سحيح است، نه آن كه سزگين چنين انجام داده است:
ما با نقل احاديث به شكل كتاب (يعني صرف نوشتن متون... بدون عرضه بر استاد و يا شنيدن از وي) مخالف بوديم. ۲
بايد پذيرفت كه كتاب يا [كتابة] مي‌تواند بر شكل ناموجّه نقل حديث به صورت استنساخ از متون مكتوب دلالت داشته باشد. مثالي براي اين معنا چنين است:
إذَا حَدَّثَ [عمرو بن شعيب] عَن أبِيه عَن جَدِّه فَهوَ كِتَابٌ وَ مِن هنَا جَاءَ ضَعفُه؛ وقتي عمرو بن شعيب از پدرش، و او از پدر بزرگش نقل مي‌‌كند، روايت او «كتاب» است، و همين خود علت ضعف اوست. ۳
اين نكته در همه جا صادق است؛ چنان كه چهار مثال زير آن را نيک اثبات مي‌كنند:
1. اسماعيل (بن عُلَيّة) گفت:
با كتابت مخالفت مي‌شد (كَرِهوا الكِتابَ)، زيرا مردمانِ پيش از ايشان (يعني اهل كتاب) به كتاب هايشان متكي بودند و آنها را مي‌ستودند؛ لذا همه نگران آن بودند كه مردم به واسطه آنها (يعني كتاب ها) از قرآن منحرف شوند. ۴
2. احمد بن حنبل گفت:
أكرَه الكِتَابةَ عَمَّن أجَابَ فِي المِحنَةِ؛ از نگارش آنچه كه فردي در دوره محنت گفته است، كراهت دارم. ۵
3. (علقمة بن وقّاص) [229] پرسيد: آيا نمي‌ داني كه كتابت مكروه است (أنَّ الكِتَابَ يُكرَه؟) او (يعني مسروق) پاسخ داد: بلي مي‌ دانم؛ تنها مي‌خواهم آنها (يعني احاديث) را از بر كنم و سپس بسوزانمشان. ۶
4. ابراهيم (النخعي) از نگارش حديث در دفترچه‌هاي يادداشت كراهت داشت: كَانَ يَكرَه أن يَكتُبَ

1.. طبقات، ج۷، جزء۲، ص۱۵۷؛ نيز ر.ک: GAS، ج ۱، ص۶۲، ۶۳.

2.. GAS، ج ۱، ص ۲۸۱.

3.. تقييد العلم، ص۵۷.

4.. ميزان الإعتدال، ج۴، ص۴۱۰.

5.. جامع، ج۱، ص۶۶؛ تقييد العلم، ص۵۹.

صفحه از 226