اضافات، حذف، اِعمالتغييرات جانب دارانه، تحريف، و نه جعل صرف، به دلخواه فرد درآيد. مطالعات فانإس ۱ و مايكل كوک ۲ هر دو، هم اصل اين اتفاق و هم چگونگي آن را نشان مي دهند مطمئناً تمايل به اين كه حديث انعطاف پذير و غير مسجّل باشد، در تلاش براي حفظ احاديث به صورت آموزه شفاهي نقش داشته است. اما ظاهرا سرانجام تكوين اين سير به نقل حديث از حفظ به ويژه در بصره، منتهي ميشود كه به منزله رقابتي مهارتي بوده است.
اكنون حاميان حديث مكتوب در كجا ايستاده اند؟ تجزيه و تحليل إسنادهاي احاديث مربوطه مبيناين است كه اظهار رسمي موافق با كتابت در همان سده نخست منتشر شده بوده است. نامصحابي پيامبر عبد اللّه بن عمرو بن العاص (م 64ق) از مكه ۳ مكررا مطرح ميشود. در برخي موارداو را راوي اصلي ۴ مي دانند و در موارد ديگر او و آمادگياش براي نگارش، موضوع بيانه رسمياست. ۵ احتمال دارد كه او در يک مورد، همچنان كه راوي اصلي است، جوان ترين راويمشترک نيز باشد. ۶ عبد اللّه بن عمرو صاحب يک «صحيفه» بود، كتابچه اي مشتمل بر احاديثپيامبر و صحابه كه وي آنها را نگاشته بود، اما او، آنچنان كه ديگران يادداشتهايشان را مخفينگاه مي داشتند اين صحيفه را (كه با اطمينان ميتوان مشهورترين صحيفه از نوع خودانگاشت) پنهان نگاه نداشت. برعكس او در ميان جمع بدان ميباليد و حتي بدان نام «الصادقة» داده بود. همچنين اين صحيفه به طور خاص و مكرر، موضوع حديثي منقول است كه به عبد اللّه در مقام راوي اصلي آن ختم ميشود. ۷ سپس صحيفه از پدر به پسر و به خانواده عبداللّه بن عمرو ميرسد. در ادامه بحث مجددا به آن ميپردازيم.
[235 ] با اين همه، گسترش احاديث موافق با حفظ سنت به شكل مكتوب، عمدتا در ادامه سده دوم هجري صورت گرفت. بسياري از احاديث صرفا در اين دوره شاخه شاخه شده (سلسله راويان مختلف يافته) و مواردي كه ميتوانند متقدم تر باشند نيز مجددا در همين دوره حلقه هاي جديد يافته اند (در اصطلاح شناسي يُنبُل «حلقه هاي مشترک فرعي» يا PCLS). نام عمرو بن شعيب مكي ۸ (م 118ق) بارها در اين زمينه مطرح شده، چه در مقام جوان ترين راوي مشترک (CL) يا به عنوان جوان ترين راوي
1.. Josef Van Ess, Zwischen Hadit and Theologie. Studien zum Entstehen prdestinatianischer Uberieferung (Berlin and New York, ۱۹۷۵).
2.Michael Cook, Early Muslim Dogma: a Source ـ Critical Study (Cambidge, ۱۹۸۱).
3.. GAS، ج ۱، ص ۸۴ .
4.. تقييد العلم، ص ۷۴ ـ ۸۲ ؛ همان، ص ۶۸، ۶۹ ؛ همان ص ۸۴، ۸۵ .
5.. همان، ص ۸۲ ـ ۸۴ .
6.. همان، ص ۷۴ ـ ۸۲ .
7.. همان، ص ۸۴، ۸۵ .
8.. تهذيب التهذيب، ج ۸ ، ص ۴۳ به بعد.